وبلاگ مسعود براتی

این وبلاگ برای نمایش نوشته‌ها، مطالب مطالعه شده که مناسب است دیگران هم ببینند و کارهای دیگری که الان مشخص نیست ایجاد شده است. لذا مطالب و پیوندها قابل استفاده هستند.

پیوندهای روزانه
پیوندها
  • ۰
  • ۰

واقعیت این است که برای آل سعود ادامه حکومت در عربستان روز به روز دشوارتر می شود. آل سعود هم اکنون با چالش های بسیار بزرگی دست و پنجه نرم می کند. این چالش ها هم داخلی و هم خارجی است. در داخل کشور بزرگترین تهدید گرایش های سنی سلفی است که شبکه القاعده و شخص بن لادن نمونه های بارز آن به شمار می آیند. نکته بسیار مهم این است که این گرایش در میان طیف وسیعی از جمعیت جوان عربستان به سرعت ریشه دوانده و با مطالبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه گره خورده است.

آیا نفت به نوبه خود توضیح کاملی از روابط نزدیک آمریکا و عربستان در طول چندین دهه است؟ آمریکا برای 36 سال هیچ رابطه ای با عراق نداشت که دارای دومین ذخایر نفت جهان است. ایران با 10 درصد ذخایر نفتی در زیر تحریم های اقتصادی آمرکا برای 25 سال زندگی می کند. لیبی 19 سال تحریم آمریکا را تجربه کرد .... حکومت های پی درپی آمریکا نشان دادند که هزینه های روابط ضعیف با کشورهای صادر کننده نفت را تحمل می کنند.داشتن نفت زیاد دلیل دوستی برای داشتن روابط نزدیک با آمریکا نیست. تحریم های نفتی موقعیت عربستان را تقویت کرد ، و عکس آن نیز صادق است. یعنی روابط آمریکا و عربستان این انعطاف پذیری را به آمریکا داد تا باقی تولید کنندگان نفت را تحریم کند. این جواب سوال است که چرا آمریکا روابط قوی خود را با عربستان حفظ می کند. حفظ امنیت چاه های نفتی عربستان برای آمریکا و غرب در درجه ی اول اهمیت قرار دارد.

 

 

 

آمریکا به راحتی می تواند کشورهای تولید کننده نفت را در جهان تحریم نماید و یا با آنها قطع رابطه نماید و تمام اینها به پشتوانه منابع نفتی کشوری چون عربستان است. همین نقش را عربستان در تشکیلات اوپک ایفا می کند . عربستان بزرگترین ذخایر نفتی و 85% ذخایر اوپک را داراست . برای آنکه در زمان حوادث ناخواسته کمبود نفت را جبران کند. [1]

 

 

 

حاکمان عربستان به شدت به حمایت سیاسی و نظامی آمریکا متکی هستند. دربده بستان های غیر رسمی میان دو کشور ، عربستان به عنوان مهاری در مقابل قدرت های متخاصم منطقه  ای ، عامل ثبات بازار نفت و پس از تهاجم عراق به کویت میزبانی نیروهای آمریکایی عمل کرده است.واشنگتن کمک های چشمگیر نظامی و امنیتی عربستان را تامین کرده در حالیکه مخالفتهای سیاسی بر سر نفع و خیر مشترک مفروض نیز پخش شده است.

 

حضور نظامی امریکا در منطقه پس از جنگ دوم خلیج فارس وضعیت داخلی عربستان سعودی را بسیار ناگوار ساخته بود.این امر همراه جانبداری آشکار امریکا از اسرائیل در فرایند مذاکرات صلح ، نارضایتی های داخلی رابیشتر کرده و به رشد بنیادگرایی و افراط گرایی دامن زده بودند.[2]

 

 

 

در حمله آمریکا و متحدانش به عراق در 2003 نقش عربستان اهمیت فراوانی داشت. علی رغم مخالفت زبانی حکام عربستان از این حمله آنها مجبور به ارایه تسهیلات نظامی از جمله استفاده از یک هواپیمای ایرباس گردیدند. میزان کمک های عربستان در جنگ آمریکا یک راز آشکار بود.[3] جنگ دوم خلیج فارس منجر به بدهکاری عربستان گردید زیرا این کشور به شکل گسترده اقدام به تامین مالی آن نمود و نیز منجر به تاسیس پایگاه های نظامی ایالات متحده امریکا در خاک عربستان گشت

 

اما همین حمله برای آینده روابط آمریکا و عربستان می تواند تعیین کننده باشد چرا که با به دست گرفتن منابع نفت عراق که تا به حال آمریکا به پشتوانه عربستان خود را از آن محروم نموده بود ، دیگر وابستگی مانند قدیم وجود نخواهد داشت و این نکته ای قابل توجه است.

 

 

 

حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفی برای توجه کردن به عربستان سعودی در مجامع جهانی بوده است. ربوده شدن دو هواپیمای مسافربری توسط گروهی تروریست و زدن این دو هواپیما به ساختمان های دوقلوی تجارت جهانی ، که در تاریخ اولین بار بود آمریکا در داخل خاک خودش با یک تهدید روبه رو می­شود. این حادثه بهت و حیرت بسیاری در جامعه آمریکا به دنبال داشت و فشار افکار عمومی بعد از ان به دولت آمریکا برای مقابله و پیشگیری از این نوع حوادث افزایش یافت. بعد از این حادثه که 15 تن از اتباع سعودی در آن نقش داشتند ( حمله کنندگان 19 نفر بودند )[4]، روابط این دو کشور آنچنان تغییر جدی نکرد و تنها مباحث مربوط به اصلاحات داخلی عربستان در مجامع مختلف و رسانه ها مورد توجه قرار گرفت. حکام سعودی ، عقاید ، رسوم اجتماعی و موضوعات این کشور مورد هدف تفاسیر خصمانه بی پایان قرار گرفت. پادشاهی عربستان سعودی به عنوان منبع تغذیه تروریسم ، یک انحراف و اشتباه تاریخی و کشوری عقب افتاده که ادعای دوستی رسمی نسبت به ایالات متحده دارد توصیف شده ؛ در حالیکه همزمان به فرزندان خود تنفر از غرب را آموزش داده و افراطیون دینی که به آمریکاییان حمله می کنند را از نظر  مالی تامین می کنند. واشتنگتن به دلیل وابستگی سنتی به نفت منطقه ، هرگونه انتقاد از نقض حقوق بشر یا جریانات و رویه های سیاسی و مذهبی در عبستان را مورد اغماض قرار داده است.

 

 

 

در این رابطه کمیته ای در آمریکا تشکیل گردید ، این کمیته ضمن بررسی عوامل کامیابی تروریست ها در آن حادثه، دلایل بروز آن رانیز مورد توجه قرار دادو وجود دولتهای اقتدارگرا و غیر دموکراتیک منطقه خاورمیانه، نبود حقوق بشر، درگیری اعراب اسراییل ، موضوع آموزش ، معضل اقتصادی، فساد مالی و رانت خواری حاکمان منطقه را از جمله زمینه ها و بسترهای پرورش تروریسم معرفی کرد.[5]

 

در تابستان 2002 لارنس مورادیس، یکی از محققان ماجرای 11 سپتامبر درجمع سیاستمداران گفت: سیاستمداران سعودی در هر حلقه زنجیره ترور 11 سپتامبر دست داشتند، از طراحی حمله تا تامین بودجه، از کادر اصلی تا سربازهای پیاده، از ایدئولوژی تا رهبری این ایدئولوژی، عربستان دشمن اصلی ماست نه هم پیمان ما، پس باید میدان های نفتی آن توقیف شود. ما اندکی بعد، نظر آمریکا درباره عربستان به دلایل زیر تغییر یافت:دلیل اول این بود که در مه 2003 هنگامی که چند حمله تروریستی در عربستان سعودی اتفاق افتاد، ملک عبدالله مجبور شد در اوت 2003 جنگ با تروریست را اعلام کند. نیروهای امنیتی چندین مظنون به عضویت در عملیات تروریستی و گروه القاعده را دستگیر کردند و دولت هم توافق کرد که هرگونه کمک های مالی از سوی هواداران بن لادن را در داخل کشور متوقف کند و دومین دلیل را می توان در وابستگی شدید آمریکا به نفت عربستان سعودی دست کم در آینده نزدیک جست وجو کرد.[6]

 

مقامات دولتی آمریکا عموما از انتقاد آشکار خودداری می کنند ، اما در محافل خصوصی معمولا ابراز نگرانی می کنند. جورج بوش در توضیح محورهای عمده رویکرد ایالات متحده در قبال منطقه اظهار داشت که 60 سال حمایت از دیکتاتورها در منطقه ، آمریکا را ایمن نگردانیده است از این رو آمریکا « استراتژی آزادی در خاورمیانه » را برگزیده است. در سخنان جورج بوش بر این تاکید شده بود که با اعطای تقش گسترده تر به مردم عربستان سعودی در اداره جامعه خود ، حکومت سعودی می تواند رهبری واقعی در منطقه به نمایش بگذارد.[7] او مجدد در ژوئن 2004 این فراخوانی را تکرار کرد و تشریح نمود که سرکوب ناراضیان و مخالفین به رادیکالیسم دامن می زند . اشاره این کلام به برخی از دوستان آمریکا بود.

 

می توان گفت از این زمان بود که مباحث مربوط به حقوق بشر و اصلاحات داخلی در عربستان محل توجه مجامع بین المللی قرار گرفت و حکومت عربستان سعودی تحت فشار افکار عمومی قرار گرفت. در جریانات انتخابات 2004 برخی از دموکرات ها روابط بیش از اندازه نزدیک با خاندان سلطنتی را محکوم کردند و بر ژست خشن تر در قبال ریاض تاکید نمودند. جان ادواردز تاکید می کند ما نیازمند روابط جدیدی با عربستان سعودی هستیم. روابطی که در آن به هنگام طرح موضوع تروریست ها، الگوی نابردباری و تکذیب رژیم مورد غفلت قرار نگیرد.[8]

 

 

 

در نوامبر 2003 اعضای کنگره پیش نویس طرح مسئولیت پذیری عربستان سعودی را ارایه دادند که بر اساس آن دولت آمریکا تا زمانی که رئیس جمهور تایید نماید که عربستان حداکثر تلاش را برای مبارزه با تروریسم به عمل آورده ، این کشور را مورد تحریم قرار می داد. گزارش شورای روابط خارجی در ژوئن 2004، ضمن اذعان به اینکه عربستان اقدامات مهمی برای نابودی هسته های داخلی القاعده ( منظور در داخل عربستان ) به عمل آورده و اجرای تاکتیکی قانون و همکاری امنیتی و اطلاعاتی با آمریکا را ارتقا بخشیده است ، بر این امرتاکید داشت که سئوالات سیاسی مهمی باقی خواهد ماند.

 

حمله آمریکا به عراق در رأس ائتلافی بین المللی به خاطر دستیابی به منابع نفت و یا نجات مردم این کشور از چنگ دیکتاتوری صدام صورت نگرفت بلکه هدف اصلی ایجاد تغییرات اساسی و فراگیر در منطقه خاورمیانه است که از دیدگاه نومحافظه کاران آمریکایی بزرگ ترین منشأ و خاستگاه دشمنی با آمریکا در قالب ها و اشکال گوناگون و اغلب رادیکال به شمار می آید. در واقع مقصود نهایی آمریکا از تهاجم سیاسی و نظامی و امنیتی به خاورمیانه پس از حادثه یازدهم سپتامبر، خنثی کردن تهدیدات واقعی یا تصوری از ناحیه دشمنان این کشور در خانه و زادگاه خودشان ذیل عنوان مبارزه با تروریسم است. اینجاست که اهمیت و جایگاه عربستان سعودی در دکترین امنیتی و برنامه ضد تروریستی دولت بوش آشکار می شود. کافی است به این نکته توجه کنیم که در عربستان سعودی خاندانی حکومت می کند که در بهترین حالت دوستی، ضعیف و ناتوان برای همراهی با آمریکا در مبارزه با تروریسم است و در بدترین حالت خودش دشمن آمریکا است.

 

 

 

حوادث اخیر در عراق، مشکلات اشغال یک کشور در خاورمیانه را به دنبال کشتار مردم و تلفات زیاد نیروهای آمریکایی و ویرانی و خرابی به ویژه خراب شدن زیرساختارهای نفتی عراق پررنگ تر کرده است. از سوی دیگر، اگر سناتور جان کری در نوامبر 2004 به عنوان رئیس جمهوری آمریکا انتخاب شود، نظر آمریکایی ها نسبت به سعودی ها تغییر خواهد کرد، زیرا براساس سیاست خارجی این کشور، وابستگی آمریکا در یک دوره 10 ساله به نفت خلیج فارس پایان خواهد یافت. در آن هنگام آمریکا می تواند درزمینه حمایت مالی و ایدئولوژیک سران عربستان سعودی از گروه القاعده بدون نگرانی تصمیم گیری کند.

 

 

 

عربستان سعودی اخیراً صادرات نفت به آمریکا را کاهش داد و دیگر بزرگ ترین صادرکننده نفت به آمریکا محسوب نمی شود. براساس آخرین آمار اداره اطلاعات انرژی آمریکا، عربستان در نیمه دوم سال 2003 به سومین صادر کننده نفت به آمریکا تبدیل شده است و در چهار ماه اول 2004 حتی به رتبه چهارم سقوط کرده است.از ژانویه تا آوریل 2004 عربستان سعودی روزانه 3/1 میلیون بشکه نفت صادر کرده است؛ این در حالی است که در همین دوره مکزیک 5/1 میلیون بشکه، کانادا 4/1 میلیون بشکه و ونزوئلای بحران زده هم 35/1 میلیون بشکه در روز صادرات داشته اند. سهم سعودی ها در بازار آمریکا با 1/20 درصد کاهش به 8/15 درصد در نیمه اول و دوم سال 2003 رسید و درچهار ماه اول سال جاری به 9/13 درصد رسید.

 

عربستان سعودی جز معدود کشورهایی است که در آن انتخابات آزاد وجود ندارد و حکومت در آن به شکل موروثی می باشد ، و نیز از معدود کشورهایی است که در آن اقلیت ها به صورت رسمی تحت تبعیض قرار دارند ، به عنوان مثال شهادت یک شیعه در دادگاه معادل نصف شهادت یک سنی اعتبار دارد.[9]

 

بعید است که ایالات متحده در پی تحقق دمکراسی تمام عیار در عربستان سعودی باشد، زیرا در صورت حرکت به سوی دمکراسی و برگزاری انتخابات آزاد، اولین گزینه جایگزین ، اسلام گراها هستند.[10]

 

 

 

آمریکا با یک معما روبه روست . از آنجا که عمیقا نگران بخش هایی از سیاستش می باشد ، از تهاجم به یک متحد مهم در تردید بوده ، و مایل است که شاهد داخل شدن این کشور در روند اصلاحات اصیل ریشه دار باشد و در عین حال نگران آن است که اصلاحات خود متضمن بی ثباتی باشد و موجب ایجاد یک رژیم متخاصم و بسیار تهدید کننده گردد.تا به حال دولت آمریکا یک سری فشارهای عام و خاصی را برگزیده است که با درک روز افزون ریاض از تهدید ناشی از مبارزان رادیکال به ایجاد برخی تغییرات کمک نموده است.همکاریهای امنیتی به طور چشمگیری افزایش یافت و عربستان در جهت جلوگیری از فعالیت های بین المللی بنیادهای خیریه و تامین مالی آنها گام برداشت .اما هنوز سئوال اساسی مبنی بر اینکه آیا آمریکا باید به عربستان در جهت اصلاحات سیاسی و اجتماعی فشار آورد؟ اگر پاسخ مثبت باشد ، این فشارها تا چه اندازه باید باشد ، باقی است.[11]

 

 

 

واقعیت این است که برای آل سعود ادامه حکومت در عربستان روز به روز دشوارتر می شود. آل سعود هم اکنون با چالش های بسیار بزرگی دست و پنجه نرم می کند. این چالش ها هم داخلی و هم خارجی است. در داخل کشور بزرگترین تهدید گرایش های سنی سلفی است که شبکه القاعده و شخص بن لادن نمونه های بارز آن به شمار می آیند. نکته بسیار مهم این است که این گرایش در میان طیف وسیعی از جمعیت جوان عربستان به سرعت ریشه دوانده و با مطالبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه گره خورده است.

 

 

 

به دنبال شرایط و تحولات یادشده در روابط آمریکا و عربستان، مقامات سعودی درصدد ایجاد پیوند و روابط مستحکم‌تر با سایر قدرت‌های جهانی و به ویژه آسیایی همچون چین، به منظور ایجاد توازن در سیاست بین‌المللی خود و تحکیم روابط با این کشورها به منظور کاهش وابستگی خود به آمریکا برآمدند. در این راستا بود که رایزنی‌ها، تماس‌ها و مذاکرات مقامات سعودی با چینی‌ها، بعد از یازده سپتامبر افزایش یافت و توافق‌نامه‌هایی نیز بین آنها به امضا رسید. از این رو این احساس در آمریکایی‌ها ایجاد شد که تغییرات مهمی در سیاست خارجی عربستان سعودی در حال ظهور است و سعودی‌ها دیگر به حفظ برتری آمریکا در سهم خود از بازار نفت کمتر تأکید می‌کنند

 

چین در بسیاری از زمینه ها می تواند شریک استراتژیک بسیار خوبی برای عربستان سعودی باشد. شراکت با چین، مشکلاتی از قبیل روابط حسنه آمریکا با اسراییل، اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر را ندارد و برای عربستان درآمدهای نفتی بیشتر در پی خواهد داشت. ازسوی دیگر، چین درآینده شریک جذاب تری خواهد بود، زیرا وابستگی این کشور به واردات نفت و گاز افزایش می یابد. آمریکا باید برای ابقای روابط استراتژیک خود با خاندان سعود در سیاست های خود در خاورمیانه به ویژه با توجه به اسراییل و فلسطین، در عراق بازنگری کند. علاوه براین، آمریکا باید در سیاست های انرژی خود، به ویژه درزمینه مالیات در حمل و نقل سوخت و هزینه تحقیقات و توسعه برای پایان بخشیدن به تسلط نفت در بخش حمل و نقل بازنگری کند.

 

درمجموع سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا بعد از یازده سپتامبر از جمله مبارزه با تروریسم، طرح خاورمیانه بزرگ، اصلاحات و دموکراسی‌سازی در جهان عرب، اشغال عراق و ارتباط عمیق هریک از این عناصر با ثبات و امنیت رژیم سیاسی و منافع ملی عربستان و همچنین واکنش‌های سعودی‌ها در قبال این‌گونه سیاست‌ها، به دوره‌ای از سردی روابط آمریکا و عربستان و وقفه‌ای استراتژیک در تعاملات این دو کشور منجر شد. اما با گذشت حدود یک سال از آغاز جنگ عراق و آغاز ناکامی‌های آمریکا در این کشور، از سال 2004 به بعد، با پیروزی حماس و شروع جنگ سی و سه روزه حزب‌ا... در مقابل اسرائیل (سال 2006)، به تدریج واقعیت‌های جدیدی در حوزه خاورمیانه نمودار شد که در نهایت پیامدهای مهمی را برای رویکردهای آمریکا و عربستان در منطقه و روابط آنها با یکدیگر در پی داشت.

 

 

 

[1] CSIS ,Hostile Intentions? The future of US-Saudi Relations(NY:CSIS,2005),p5

 

[2] شهروز ابراهیمی، «عربستان سعودی و سیستم جدید قدرت در خلیج فارس»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال هفتم،شماره سوم، پاییز 1383،ص563

 

[3] موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، همان،  ص 79

 

[4]  شهروز ابراهیمی، همان ،ص564

 

[5] مهدی ذاکریان، « ایران، خاورمیانه و حقوق بشر آمریکایی »، فصلنامه مطالعات منطقه ای، سال ششم ،شماره 3و4 تابستان و پاییز 1384، ص 17

 

 

 

[6] چالش های بلند مدت عربستان و آمریکا http://www.vista.ir/?view=article&id=200098

 

[7] موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ،همان، ص33

 

[8] همان، ص 38

 

[9] آنفان پول بن و دیگران، شبه جزیره عربستان در عصر حاضر، ج 2، ترجمه اسدا... علوی،( مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی) ص55

 

[10] شهروز ابراهیمی، همان ، ص 568

 

[11] - موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ،همان، ص
  • ۹۰/۰۲/۱۷
  • مسعود براتی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی