وبلاگ مسعود براتی

این وبلاگ برای نمایش نوشته‌ها، مطالب مطالعه شده که مناسب است دیگران هم ببینند و کارهای دیگری که الان مشخص نیست ایجاد شده است. لذا مطالب و پیوندها قابل استفاده هستند.

پیوندهای روزانه
پیوندها
  • ۰
  • ۰

مصاحبه با تسنیم:

مسعود براتی در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، در رابطه با مذاکرات آذرماه ایران با گروه 1+5 به ارائه نکاتی پرداخت و اظهار داشت: برای تحلیل مذاکرات باید نخست تحریم‌های بین المللی و ساختار آنها را مورد شناسایی قرار داد و سپس به پای میز مذاکره با طرف غربی برویم.

وی با اشاره به اینکه نباید خوش بینی توافق ژنو در مذاکرات آذرماه تکرار شود، افزود: در توافق ژنو طرف ایرانی ساختار تحریم‌ها را به خوبی نشناخته بود و با این تصور که توانسته است تا حدودی بخشی از تحریم‌های اعمالی کشورهای غربی برعلیه ایران را برطرف کند، خود را پیروز میدان می‌دانست، اما نکته اساسی آن است که در این رابطه نتوانسته‌ایم اقدام مناسبی را انجام دهیم. 

این کارشناس اقتصادی با بیان این که زمانی که صحبت از تحریم‌های مرتبط با بحث هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران می‌شود باید بتوان تفکیک لازم را میان تحریم‌ها انجام دهیم، تصریح کرد: باید تحریم‌هایی که برعلیه ایران وضع شده را مورد تفکیک قرار بدهیم و ببینیم کدام یک از تحریم‌ها مرتبط با انرژی هسته‌ای بوده است. به عنوان نمونه قانون تحریم بانکی در سال 2011 و یا قانون جامع تحریم که توسط کنگره آمریکا تصویب شده است را باید مورد بررسی قرار داد که تا چه میزان با انرژی هسته‌ای مرتبط است.

وی با انتقاد از اینکه متاسفانه تاکنون کسی در خصوص شفافیت تحریم‌های اعمالی بر ضد ایران توضیحاتی را مطرح نکرده است، گفت: در قوانین تحریم آمریکا که در سال 2011 مورد تصویب کنگره قرار گرفته است آمریکا تمام مواردی را که با جمهوری اسلامی ایران مشکل داشت را ذکر کرده است. حتی در این قانون بحث 3 شهروند آمریکایی که در مرزهای ایران دستگیر شده بودند را نیز ذکر شد، حال باید این پرسش را مطرح کرد که قانوع جامع تا چه میزان مرتبط با مسائل هسته‌ای ایران است، تیم مذاکره‌کننده باید این موضوع را از طرف غربی مطالبه کند که کدام یک از تحریم‌های بین‌المللی مرتبط با بحث انرژی هسته‌ای ایران است. 

براتی با بیان این که نباید همانند توافق ژنو به طرف غربی اعتماد کنیم، تصریح کرد: در بررسی ساختار تحریم‌ها از نظر فنی با دو بخش تحریم‌ بانکی کشور بویژه بانک مرکزی و تحریم‌های نفتی روبه‌رو هستیم که باید در مذاکرات آذرماه تکلیف این 2 بخش مشخص شود. 

*تمام قوانین مرتبط با تحریم بانک مرکزی و نفتی باید برداشته شود

این کارشناس اقتصادی در ادامه با ذکر این پرسش که تحریم‌ بانک مرکزی تا چه میزان مرتبط با بحث انرژی هسته‌ای ایران است، اظهار داشت: باید تمام قوانینی که در مورد تحریم‌های بانکی ایران وضع شده، برداشته شود در غیر این صورت هیچ بازیگر اقتصادی حاضر به پذیرش ریسک و انجام فعالیت اقتصادی با ایران نخواهد بود. 

براتی با اشاره به اینکه تحریم داماتو که مرتبط به بخش صنعت نفت و گاز بوده و از سال 96 وضع و در سال 2010 با قانون جامع کنگره امریکا تلفیق شده چه ارتباطی با بحث انژری هسته ای ایران دارد، گفت: متأسفانه در توافق ژنو صحبت از برداشتن بخشی از تحریم های مرتبط با انژری هسته‌ای شد اما بعد از آن به واسطه محدودیت های بانکی و تفسیرهای خاص کشورهای غربی نتایج مثبتی را عاید کشور نکرد. 

این کارشناس اقتصادی با بیان این که آمریکا در شرایط فعلی فضای بین‌المللی را به گونه‌ای تنظیم کرده است که همکاری اقتصادی کشورها با ایران برای سایر کشورها به صرفه نباشد و حتی تنبیه‌های متعددی را هم برای متخلفین در نظر گرفته است،تصریح کرد: آمریکا می‌خواهد ریسک همکاری با ایران را بالا ببرد البته در این شرایط هیچ کشوری با اعمال تحریم‌های بانکی حاضر به فعالیت اقتصادی با ایران نیست. به عنوان نمونه در تحریم دارویی ایران، هیچ بانکی حاضر نبود با ما همکاری کند چرا که نگران تنبیه‌های مختلف آمریکا علیه خود بودند. 

براتی با اشاره به اینکه اگر تمام تحریم‌های مرتبط با سیستم بانکی برطرف شود، می‌توانیم به دستاورد مهمی در مذاکرات آذرماه دست پیدا کنیم، افزود: اگر نتوانیم در لغو تحریم‌های بانکی و نفتی کشور اقدام کارآمدی را انجام دهیم در عمل هیچ دستاوردی را کسب نکرده‌ایم. 

 وی با بیان این که در صورت لغو تحریم‌های نفتی و بانکی در چند ماه آینده به فضای قبل از اعمال تحریم‌ها که همان سال 88 است برمی‌گردیم، گفت: یک گروه فرانسوی بعد از توافقات ژنو برای مذاکره با خودروسازان کشور وارد ایران شد، اما آنها در پایان مذاکرات اعلام کردند که اگر تحریم‌ها برداشته شود، ما در بازار ایران حضور فعالی خواهیم داشت. در غیر این صورت نمی‌توانیم با ایران همکاری کنیم.  صحبت‌های این گروه فرانسوی حکایت از آن دارد که اگر ایران نتواند در مذاکرات آذرماه در لغو تحریم‌های بانکی و نفتی اقدام چشمگیری انجام دهد، عملاً تغییری در وضعیت فعالیت‌های اقتصادی کشور با سایر کشورها به وجود نخواهد آمد. 

براتی با بیان اینکه در توافقات ژنو با وجود آنکه در مورد تحریم‌های نفتی صحبت‌هایی مطرح شده بود اما پابرجا بودن تحریم‌های بانکی باعث شد تا نتوانیم در معاملات نفتی خود به نتایج مناسبی دست پیدا کنیم، اظهار داشت: در توافق ژنو عملا امتیازی در مقابل امتیازهای ارائه شده کسب نکردیم فقط بخشی از اموال بلوکه شده خود را آن هم در چندین قسط دریافت کردیم.

وی با اعلام این که طرف ایرانی از توافق ژنو برداشت مناسبی را نداشت و همین خوش‌بینی باعث شد تا نتوانیم به نتایج مناسبی دست پیدا کنیم گفت: ما ساختار تحریم را به خاطر پیچیدگی آن درست نشناختیم. در همین راستا نتوانستیم تفکیکی را میان تحریم‌های اعمالی بر ضد کشور به وجود آوریم. 

* لازمه رفع مشکلات اقتصادی کشور لغو تحریم های بین المللی نیست/نقاط آسیب پذیر باید شناسایی شود

این کارشناس اقتصادی با اشاره به اینکه در صورت عدم توافق در مذاکرات آذرماه  باید مسیر استقلال کشور را پیش گرفته و مشکل اقتصادی را از درون برطرف کنیم، گفت: متاسفانه به دلیل برداشت و یا ادراک‌های غلط برخی مشکلات اقتصادی کشور را نیازمند رفع تحریم‌های بین‌المللی می‌دانند. در حالی که به اعتقاد بنده این تفکر اشتباه است. بخش اصلی آسیب‌پذیری کشور در مقابل تحریم‌ها عدم ایمنی اقتصاد در درون کشور است که ما باید در این رابطه اقدام مناسبی را انجام دهیم. 

وی با بیان این که بخش اعظمی از کالاهای اساسی کشور همانند گندم از مسیر واردات تامین می‌شود، افزود: باید با برنامه‌ریزی درست و همتی جدی وابستگی کالاهای اساسی کشور از جمله گندم را به واردات کاهش دهیم. 

براتی با اشاره به اینکه در حوزه اقتصاد باید لوکوموتیوهای داخلی سازی کشور را فعال کرده و اشتغال را در جامعه به وجود آوریم، اظهارداشت: به عنوان نمونه در حوزه مسکن، نفت و گاز می‌توانیم اقدامات مناسبی را انجام دهیم. حتی در تولید فرآورده‌های نفتی که ارزش افزوده بالایی دارند می‌توان به نتایج مطلوبی دست پیدا کنیم اما متاسفانه رویکرد بیشتر تولید نفت خام و افزایش صادرات آن است. 

این کارشناس اقتصادی با تاکید بر اینکه تحریم‌های بین المللی هم تاثیرات خاص خود را بر اقتصاد کشور وارد می‌کند، تصریح کرد: باید اقتصاد را در مقابل تحریم‌های بین‌المللی ایمن سازیم. البته این نکته را هم باید متذکر شوم که تحریم‌ها یک شبه برداشته نمی‌شود بلکه سخن‌هایی مبنی بر لغو تحریم‌ها در طول 10 سال آینده مطرح است که این موضوع نشان از آن دارد که طرف غربی به درستی نقاط ضعف کشور را شناسایی کرده و درصدد آسیب‌رساندن به اقتصاد ایران است. 

وی با انتقاد از اینکه چرا در معاملات بین‌المللی خود باید از دلار استفاده کرده و از پیمان‌های پولی دوجانبه استفاده چندانی نمی‌شود، گفت: در مسیری برنامه‌ریزی شده و گام به گام می‌توانیم با اجرای اقتصاد مقاومتی کشور را به اهداف خود برسانیم. البته بنده قبول دارم که تحقق ایمن‌سازی کشور امری مشکل است اما تلاش در این مسیر بهتر از مذاکره با دشمنان است.

لینک خبر اصلی

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

مردم مبارز مصر جمعه شب سفارت رژیم اشغال‌گر قدس در شهر قاهره را اشغال نمودند. این حرکت، پس از پیروزی مردم مصر بزرگترین پیروزی آنان محسوب می‌شود. اتفاقی که در گذشته کسی حتی تصورش را هم نمی‌توانست بکند. کشور مصر یکی از اصلی‌ترین متحدین اسراییل بود که اوج این اتحاد و همکاری در جنگ غزه و محاصره ۵ ساله این بخش فلسطین بود.

اگر کسی گذشته مصر را بداند و خیانت‌هایی که از سمت دولتمردان سابق مصری به جهان اسلام رسید، خدماتی که به دشمنان جهان اسلام انجام دادند،‌ را مرور نماییم، به خوبی عظمت این حادثه بزرگ را درک خواهیم نمود. مصر یکی از کلیدی‌ترین نقش‌ها را در قرارداد صلح کمپ دیوید ایفا نمود. انورسادات خائن زمینه‌ساز صلح عربی-اسراییلی شد. بعد از او نیز حسنی مبارک خدمات فروانی به اربابان امریکایی-اسراییلی خود نمود و برای همین خوش‌خدمتی‌ها بزرگترین کمک‌های نقدی سالانه را بعد از اسراییل از آمریکا دریافت می‌نمود.


حال در چنین کشوری یک حرکت بزرگ در راستای آرمان فلسطین رخ داده است. این حرکت هرچند آسان به دست نیامده است، اما حفاظت از آن سخت‌تر است. بدخواهان و نوکران خارجی از انواع ابزارها استفاده خواهند کرد تا این حرکت را محکوم نموده و پس از مذموم شمردن آن، سبب بازگشت وضعیت به قبل از آن شوند. حال اگر گروه‌های حامی گفتمان مقاومت از این حرکت حمایت نکنند و برای آنها تولید ادبیات و محتوا نکنند، در شکست احتمالی آنها سهیم خواهند بود. برای نمونه یکی از مهمترین حملاتی که به گروه‌های انقلابی مصر خواهد شد، از زوایه حقوق بین‌الملل است. چرا که در حقوق بین‌الملل سفارت‌خانه‌ها همانند خاک کشور محسوب شده و نباید به آنها تعرض شود.(برای نمونه به این مطلب نگاه کنید) این همان اتفاقی بود که در ابتدای انقلاب اسلامی ایران نیز افتاد. آمریکا با مظلوم نمایی توانست برای مدتی افکار عمومی را به حمایت از خود ترغیب نماید و با این کار علل اصلی اشغال سفارت توسط دانشجویان پیروی خط امام را به حاشیه ببرد. حال این امکان بسیار وجود دارد که رژیم صهیونیستی با توسل به همین حربه، مظلوم نمایی کرده و برای خود کسب اعتبار نماید. لذا یکی از کارهای اصلی باید بازخوانی جنایات بی‌شمار رژیم صهیونیستی باشد.

جمهوری اسلامی ایران اصلی‌ترین پایگاه حمایت از راهبرد مقاومت و نابودی اسراییل است. گروه‌های فعال حزب الهی که در داخل فعالیت می‌کنند، به راحتی می‌توانند با کارهای کوچک این حرکت بزرگ را حمایت نموده و در ادامه پیدا کردن آن یاری نمایند.

کارهایی از قبیل ارسال ایمیل، پیامک، ‌نوشتن مطالب وبلاگی، کارهای گرافیکی  در بزرگداشت این حادثه، جشن‌های مردمی و … این فرصتی است که به راحتی به دست نیامده و نباید بی‌توجه به آن بود. رژیم صهیونیستی یک قدم بزرگ دیگر به نابودی خود نزدیک شده و می‌‌توان خرد شدن پایه‌های رژیم سفاک صهیونیستی را شنید.

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

انقلاب اسلامی ایران تنها یک انقلاب محدود به مرزهای داخلی نبود. انقلابی که برپایه دین اسلام باشد بدون تردید نمی‌تواند محدود به مرزهای داخلی بوده و هیچ‌ توجهی به مسایل کشورهای دیگر نداشته باشد. انقلاب اسلامی به سبب ریشه‌ داشتن در تفکر اسلامی، اعتقاد عمیق به آرمان امت واحده دارد و برای همین مسایل جهان اسلام در اولویت سیاست‌خارجی‌اش قرار دارد. در قرون اخیر جهان اسلام مشکلات بسیاری را به خود دیده‌است. مشکلاتی که علاوه بر علل داخلی ، علل خارجی نیز داشته است. کشورهای استعمارگر در طی قرن اخیر با تکه‌تکه کردن جهان اسلام و گسترش تفرقه در میان آن، قدرت را از این جغرافیا بردند و زمینه سلطه براین کشورها را فراهم نمودند. بزرگترین جنایت آنان مساله فلسطین است. مساله‌ای که بیش از شش دهه همچون زخمی بر پیکر جهان اسلام حضور داشته و سبب سرشکستگی مسلمانان گردیده است. می‌توان ادعا نمود که انقلاب اسلامی با موضع صریح خود در مساله فلسطین پیام خود را به جهان اسلام صادر نمود و موجی از عزت و احساس سربلندی را در میان مردم مسلمان به وجود آورد.

انقلاب اسلامی و فلسطین

انقلاب اسلامی از ابتدای آغاز نهضت به این مساله حساس بوده و این حساسیت را در بیانات حضرت امام (ره) به وضوح می‌توان دید.[1] «اینجانب بیش از پانزده سال است که خطر اسرائیل غاصب را گوشزد کرده‏ام و به دوَل و ملل عرب این حقیقت را اعلام نموده‏ام. اکنون با طرح استعمارى صلح مصر و اسرائیل، این خطر بیشتر و نزدیکتر و جدیتر شده است. سادات با قبول این صلح، وابستگى خود را به دولت استعمارگر امریکا آشکارتر نمود.»[2]

با بررسی مواضع امام خمینی(ره) در طول دوران مبارزه و نیز بعد از انقلاب اسلامی به این موضوع پی‌خواهیم برد که مساله فلسطین با انقلاب اسلامی پیوند عمیق خورده و به معنای دیگر از اصول سازنده انقلاب اسلامی مبارزه با اسراییل بوده است. انقلاب اسلامی در سیاست خارجی خود به دنبال اثبات عدم مشروعیت نظام بین‌الملل است. چرا که این نظام، نظامی ناعادلانه که بر اساس سلطه مستکبران بر مستضعفان و بهره‌کشی از آنان و چپاول منابع آنها بنا شده است. بی‌شک هیچ حرکت اسلامی اصیل نمی‌تواند تایید کننده وضعیت فعلی در عرصه بین‌المللی باشد. انقلاب اسلامی در آرمان‌های بلند خود به دنبال تغییر این وضع به نفع مستضعفان است.

«البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین الملل اسلامى‏مان بارها اعلام نموده‏ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبى و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ مى‏گذارند، از آن باکى نداریم و استقبال مى‏کنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه‏هاى فاسد صهیونیزم، سرمایه دارى و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‏ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده‏اند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود»[3]

در همین نگاه کلان که انقلاب اسلامی به عرصه جهانی دارد، مساله فلسطین اهمیت می‌یابد. چرا که مساله فلسطین همان نقطه برخورد میان عدالتخواهان و مستکبران است. فلسطین تنها مساله یک سرزمین اشغال شده نیست، بلکه نمادی از ظلم عالمگیر دول مستکبر و استعمارگر بر مسلمانان است. ریشه‌یابی علل رخ دادن این مساله کمک فراوانی به درمان دردهای امت اسلامی خواهد نمود و انقلاب اسلامی تلاش نموده تا در این بستر به آرمان امت‌واحده اسلامی تحقق بخشد.

پیام انقلاب اسلامی در مساله فلسطین

اما پیام انقلاب در مساله فلسطین چه بود و برای حل این زخم کهنه چه راه حلی را ارایه داد؟ حضرت امام خمینی(ره) با شناخت حقیقی که از وضعیت جهان اسلام و ریشه‌های مشکلات آن و نیز وضعیت دشمنان جهان اسلام و ماهیت حقیقی آنها داشت، به خوبی می‌دانست که تنها راه در مقابله با زیاده‌خواهی‌های مستکبرین، ایستادگی و مقاومت است. این راهبرد در بستر وحدت میان مسلمانان ایجاد خواهد شد. برای همین است که ایشان بارها و در دفعات متعدد این راهبرد را به مسلمانان گوشزد نمودند و در هر بار از آنها می‌خواستند تا با حفظ وحدت این مشکل جهان اسلام را حل کنند.

«من از سالهاى بسیار طولانى- شاید بیست سال قبل- نسبت به فلسطین و نسبت به اسرائیل نظرهاى خودم را کراراً گفته‏ام و حالا هم مى‏گویم: ما اسرائیل را محکوم مى‏کنیم. اسرائیل غاصب [است‏] و در محلى که آمده است، به طور غصب آمده است؛ و قدس باید نجات پیدا بکند و اسرائیل را براند. دوَل عربى باید با هم اجتماع کنند و اسرائیل را از زمینهاى خودشان برانند و دست مستعمرین را کوتاه کنند. من از خداى تبارک و تعالى خواهانم که به این آمال ما برسیم و ما و شما در قدس هم را ملاقات کنیم.»[4]

روز قدس

یکی از حرکت‌های بسیار تاثیرگذار که توسط امام خمینی(ره) انجام شد، نام‌گذاری جمعه آخر ماه مبارک رمضان به نام روز قدس بود. این کار سبب گردید تا مساله فلسطین هرساله به عنوان مساله‌ای تازه در اذهان مسلمانان مطرح گردد و نسل‌های مختلف جهان اسلام با این مساله بزرگ شوند. ایشان در پیام نامگذاری روز قدس می‌فرمایند: « من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى‏خواهم که براى کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند. و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مى‏کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است، و مى‏تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طى مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم.»[5]

حضرت امام با درایت فراوان فلسطین را به نمادی تبدیل نمود که تمامی امت اسلامی گمشده خود را در آن جستجو می‌نمودند. روز قدس به سرعت تبدیل به روزی شد که مسلمانان در آن به دنبال وحدت امت اسلامی، مبارزه با زیاده‌خواهی‌های مستکبران و استقامت رفتند. با اینکه 32 سال از نامگذاری این روز می‌گذرد، اما نه تنها این روز به فراموشی سپرده نشده است، بلکه هرسال گسترده‌تر از سالهای قبل از سوی مسلمانان و غیر مسلمانان برگزار می‌شود. حتی در کشورهایی که خود کمک دهنده به رژیم صهیونیستی هستند ، این مراسم برگزار می‌گردد. این نشان‌دهنده عمق نفوذ مساله فلسطین در میان ملت‌هاست. انقلاب اسلامی به درستی تشخیص داد که در مساله فلسطین رسوایی غرب وقوع خواهد یافت و همین مساله سبب بیداری جهان اسلام خواهد شد. رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای نیز همین نکته را مورد تاکید قرار می‌دهند و می‌فرمایند:« امروز غزه و فلسطین عرصه‌ى رسوائى غرب است. غرب با ادعاى حقوق بشر بزرگ‌ترین و فجیع‌ترین نقض حقوق بشر را در غزه ندیده گرفته. تا روزهاى متمادى غربى‌ها در سال گذشته یک کلمه حرف به نفع مردم غزه و در دفاع از آنها نزدند.»[6]

انقلاب اسلامی در مدت سه دهه گذشته با ایستادگی بر مساله فلسطین توانسته پیام خود را هم به جهان و هم به مسلمانان صادر کند. پیام انقلاب اسلامی همان مقاومت در مقابل سلطه‌گران است که در دل خود اتحاد مسلمانان با تکیه بر اصول اساسی اسلام را داراست. انقلاب اسلامی با ایستادگی در این مساله زمینه‌ساز بیداری اسلامی گردید و برای همین است که در تحولات امروز جهان اسلام یکی از محورها مساله فلسطین است. این اتحاد زبانی به وجود آمده بدون شک نتیجه انقلاب اسلامی ایران بوده است.



[1] - اولین اظهار نظر امام خمینی(ره) در برابر اسراییل به سال 1341 بازمی‌گردد. یعنی 16 سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی . رک : صحیفه امام جلد اول، ص 77

[2] - صحیفه امام ، ج 6، ص 410

[3] -همان، ج 21،‌ص 74

[4] - همان، ص 469

[5] - همان، ج9 ص 267

[6] - دیدار با رهبران گروه‌های مبارز فلسطینی 1388

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

«اتحادیه اروپا برای ایران از جایگاه مهمی برخوردار است و جایگاه ویژه‌ای دارد و قرن‌ها است روابط تجاری، علمی و انسانی بین ایران و اروپا برقرار بوده و یقیناً این افت و خیزهای در روابط نباید مانع از گسترش روابط دو جانبه باشد و نگاه به آینده باید روشن باشد»

«ایران شریکی بسیار مطمئن برای اتحادیه اروپا است.»

«این سفر نخستین سفر من به اروپا است که به دعوت همتای اتریشی صورت می‌گیرد و امیدواریم بتوانیم در این سفر به موضوعاتی که مطرح شد، بپردازیم تا زمینه گسترش روابط ایران و اتحادیه اروپا را آرام آرام فراهم کنیم»

جملات بالا از چه کسی است؟ اگر به گوینده جملات توجه نداشته باشیم، فضای گفتمانی حاکم بر این جملات بیشتر به دوره اصلاحات و حاکم بودن نزدیکی به غرب در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شبیه است. اما این جملات از زبان آقای خرازی بیان نشده ، این جملات دکتر صالحی وزیر خارجه دولت دهم است که هفته گذشته در لبنان بیان شده است. اشتیاق فراوان آقای صالحی به گسترش روابط با اتحادیه اروپا با رویکرد سیاست خارجی که آقای احمدی‌نژاد در دولت نهم داشت متفاوت است. در دولت دهم، گویا تغییرات به صورت جدی در سیاست خارجی خودش را نشان داده است. از کم‌کاری و بدفهمی تحولات جهان اسلام که بگذریم، رفتن به سمت اروپا به عنوان بخشی از تمدن غرب نشان دهنده تغییر اولویت‌های سیاست خارجی دولت می‌باشد.

جمهوری اسلامی ایران در دوران اصلاحات (در بهترین تصور ممکن) با این فرض که اروپا راه متفاوت از آمریکا را طی خواهد کرد، تلاش نمود تا خودش را به اتحادیه اروپا نزدیک کند، اما آنچه که رخ داد چیزی برخلاف تصور تصمیم‌گیران دولت بود. نه تنها اروپا راهی متفاوت از آمریکا نرفت بلکه مشارکت فعال در ایجاد فشار بر ایران برای تغییر رفتار داشت. گفتگوهای متعدد ایران با کشورهای اروپایی در موضوع هسته‌ای و عقب نشینی گام به گام ایران شاهدی محکم بر این ادعاست. این اشتباهی بود که تصمیم‌گیران دولت در آن زمان مرتکب شدند. دلیل آن نیز عدم شناخت درست اروپا و نسبت آن به آمریکا بود. بسیار واضح است که در نظام بین‌الملل فعلی اروپا کمک‌یار آمریکا است و این مساله را می‌توان به راحتی با بررسی حوادث بعد از جنگ جهانی دوم دریافت. اروپا نه از نظر گفتمانی (تمدنی) و نه از نظر هویت تاریخی تفاوتی جدی با آمریکا ندارد. ساخت آمریکای امروز به دست اروپا بوده و روحیه سلطه‌گری وجه مشترک این دو جغرافیا است.

رویکرد جدایی انداختن میان اروپا و آمریکا رویکرد غلط و شکست‌خورده است. از منظر رئالیستی نیز منافعی که اروپا در رابطه با آمریکا دارد، قابل قیاس با منافع حاصل از ارتباط با ایران نخواهد بود. از منظر تئوری رژیم‌های بین‌المللی نیز آمریکا به عنوان هژمون  تامین کالای عمومی دیگر بازیگران (من جمله اروپا) را عهده‌دار است و برای همین اروپا نوعی وابستگی به آمریکا دارد که به راحتی قابل گسست نیست. از طرف دیگر از بعد از جنگ جهانی نقش آمریکا و اروپا (خصوصا اروپای غربی) نقشی مکمل بوده و بعید به نظر می‌رسد که اروپا بخواهد تغییر نقش داده و به عنوان رقیب ایفای نقش کند. این را هم در دوران جنگ سرد و هم در دوان پسا جنگ سرد که دوران مبارزه جهانی با تروریسم است، مشاهده می‌کنیم.

از زوایه دید دیگری نیز این رویکرد قابل نقد است که این زاویه دید بسیار مهم‌تر از مطالب قبلی است. بعد از انقلاب اسلامی رویکرد کلان سیاست خارجی ایران تغییر و از وابستگی به استقلال چرخش کرد. نمود بارز آن سیاست «نه شرقی، نه غربی» بود. همچنین به دلیل حاکم شدن گفتمان اسلام ناب در کشور، حمایت از مستضعفان اهمیت جدی یافت. اما ترجمان این منطق در سیاست خارجی چه بود؟ طبیعی است که افزایش ارتباط با کشورهای اسلامی در درجه‌ اول و کشورهای جهان سومی که تحت سلطه و ظلم کشورهای سلطه‌گر بوده‌اند در درجه دوم ، معنا و مفهوم این منطق خواهد بود. اما بعد از انقلاب اسلامی تنها در برهه‌ای این رویکرد جنبه عملی یافت. در دوران سازندگی و اصلاحات این رویکرد به طور جدی پیگیری نشد. حتی در برخی از زمان‌ها نادیده گرفته شد. بعد از روی کار آمدن دولت نهم این رویکرد دوباره حیات یافت و در گفتارهای مسئولین رنگ بوی جدی گرفت. افزایش روابط با کشورهای آمریکای لاتین و توجه زبانی به آفریقا از شواهد این رویکرد بود. همچنین به دلیل جدی‌تر شدن مقابله ایران با کشورهای غربی در مساله هسته‌ای ، سطح روابط با این کشورها کاهش یافت. برای همین بود که سیاست خارجی دولت نهم طرفداران جدی در میان قشر حزب ‌الهی جامعه داشت. ولی به نظر می‌رسد که این رویکرد در دولت دهم در حال تغییر است. با کارنامه ضعیفی که دولت در مساله بیداری اسلامی از خود نشان داد و این گونه اظهار نظرها آن هم توسط مسئول سیاست خارجی دولت، برداشت مثبتی نمی‌توان حاصل کرد. به نظر می‌اید که دولت قدم به قدم در سیاست خارجی خود از گفتمان اسلام ناب دور می‌شود. شاید تصمیم‌گیران سیاست خارجی براین باور هستند که با این تغییر رفتار منافع ملی بهتر تامین می‌شود، اما باید دانست منافع ملی چیزی است که با عمل بازیگران ساخته می‌شود و مهم آن است که تصمیم‌گیران سیاست خارجی انتخابی درست و براساس اصول اسلام ناب داشته باشند و با جدیت آن را دنبال نمایند.

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

چند  ماهی از شروع موج بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه می‌گذرد. یکی از سئوالات مهم که بسیاری  از فعالین فرهنگی داخلی از خود می‌پرسند این است که چه کاری انجام دهند تا بتوانند کمکی به مردم مظلوم این کشورها کرده باشند. در زمانی که دیپلماسی رسمی ایران از نبود نگاه معرفتی و روحیه انقلابی به شدت رنج می‌برد و همگان انفعالش را در این مقطع تاریخی شاهد هستند، اگر گروه‌های غیردولتی بخواهند می‌توانند فعالیت‌های موثری انجام دهند و به نحوی ضعف تاریخی دستگاه سیاست خارجی را بپوشانند. به عبارت دیگر دیپلماسی عمومی غیردولتی ضعف‌های دیپلماسی رسمی را پوشش دهد.

این مطلب در دفتر پژوهش روزنامه خراسان
منتشر شده است.


 نکات مهمی که باید در نظر داشته باشیم، اولا اینکه بهترین و موثرترین کارها، کارهایی است که انعکاس رسانه‌ای خارجی داشته باشند. نباید گروه‌های فعال داخلی به صرف اعتراضات و تجمعات در داخل کشور بسنده نمایند. دوم اینکه دو جامعه هدف برای ما وجود دارد. یکی مردم انقلابی و مبارزی است که در کشورشان در حال مبارزه و دیگری مردم سایر نقاط جهان و خصوصا مردم کشورهای اروپایی و آمریکا هستند.

 

از آنجا که جنس حرکت‌ها، مردمی است برانگیختن افکار عمومی جهان نسبت به این واقعیت مبارزات و خواست‌های مبارزین کار سختی نخواهد بود. هر چند که سلطه رسانه‌ای غرب فعالیت در عرصه اطلاع رسانی را بسیار سخت نموده است و با بمباران اطلاعات سعی در بی‌تفاوت کردن افکار عمومی دارد، اما به دلیل حقیقت موجود در این حوادث با کمی کار رسانه‌ای و اجتماعی می‌توان دست‌آوردهای زیادی داشت. گروه‌های غیردولتی نیز فضای بهتری برای کار نسبت به دستگاه رسمی منتسب به دولت را دارند. اینکه گروهی غیردولتی از مردم دیگر کشورها حمایت کند امری طبیعی در فضای بین‌الملل است. لذا یک هدفگذاری درست ،‌رساندن اخبار ظلم‌های وارد شده به مردم مسلمان منطقه به دیگر نقاط جهان آن هم با روایت درست و منطبق با واقعیت است.

 

هدف دیگر که مبتنی بر نیاز واقعی است، قوت قلب دادن به مردم مبارز در صحنه است. بر اساس سنت الهی و تجربه تاریخی اگر مردم بر کاری اتحاد داشته باشند و استقامت نمایند، به پیروزی خواهند رسید. در حال حاضر اتحاد خوبی میان مردم وجود دارد، و مساله مهم استقامت در این مسیر است. لذا انجام فعالیت‌هایی که پیام همراهی ، صبر و استقامت را به آنها برساند، بسیار در این فضا موثر خواهد بود. کارهای نمادین که ظرفیت رسانه‌ای شدن مناسبی داشته باشد، ایده‌های خلاق و نو کارآمدی بیشتری خواهند داشت.

 

فرصت ایجاد شده برای انقلاب اسلامی، فرصتی تاریخی است و نباید اجازه داد که از دست برود. چه اگر از بین رود، معلوم نیست دوباره شاهد ایجاد شدن آن باشیم. لذا کمک به نهادینه کردن گفتمان نفی استبداد داخلی ، نفی استکبار خارجی ، استقلال و عدم وابستگی به غیر، علاوه بر اثرگذاری بر فضای فعلی کشورهای دستخوش تحول، به گسترش موج بیداری و ادامه یافتن دومینوی انقلاب‌های مردمی نیز منجر خواهد شد. مطرح نمودن آرمان‌های انقلاب اسلامی همچون امت واحده و یا حزب مستضعفین جهانی در این فضا در تعیین روند آینده بی‌تاثیر نخواهد بود.

 

هدف مهم دیگری که باید در دستور کار گروه‌های غیردولتی قرار بگیرد، انتقال تجربیات به‌دست آمده از انقلاب اسلامی در طی این سه دهه است. در حال حاضر کشورهایی که به پیروزی‌هایی دست یافته‌اند، شرایط مشابه آنچه بعد از انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد را دارند. خطر تفرقه داخلی، ترور شخصیت‌ها، جدایی طلبی و نیز فرصت تدوین قانون اساسی جدید، ایجاد نهادهای انقلابی و … از جمله تجربیاتی است که در این کشورها به آنها نیاز دارند و اگر انتقال تجربه‌ای انجام شود برای مردم آنها بسیار مفید خواهد بود. خدا کند که بتوانیم با استفاده از فرصت‌ها در مقابل تاریخ شرمنده نباشیم.

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

پنجشنبه هفته گذشته ، پنجم خرداد در دانشگاه امیرکبیر کنفرانس ملی " نقش مدیریت و توسعه علم و فناوری در استقلال صنعتی کشور" برگزار گردید. یکی از نشست‌های تخصصی این کنفرانس " دیپلماسی فناوری در شرایط تحریم" بود. مباحث خوبی از سوی مدعوین و سخنرانان نشست انجام شد. در ادامه به بررسی نکاتی که برای ترسیم آینده ای روشن از این مساله باید در نظر داشت، می‌پردازیم.

1-      اولین نکته قابل توجه که دارای اهمیت نیز می‌باشد، نوپا بودن این پدیده در کشور ماست. شاید برای بسیاری از افراد شرکت کننده در آن نشست، اصطلاح دیپلماسی فناوری ، اصطلاح غریب و جدیدی بود. این نکته در سخنان آقای امیری‌نیا که ریاست نشست را به عهده داشتند نیز بیان گردید. حتی در کشورهایی مانند آمریکا نیز سابقه ادبیاتی این موضوع زیاد نیست. در جستجوهایی که در منابع اطلاعات علمی ، مقالات و کتب انجام گردیده، حتی یک مقاله علمی-پژوهشی که به این موضوع پرداخته باشد، یافت نشده است. آن مقدار ادبیاتی که وجود دارد، بیشتر گزارشات و تحلیل‌هایی پیرامون این موضوع است. لذا در نقد و بررسی این موضوع ، جدید بودن آن باید مدنظر قرار گیرد و به این نکته که در مسیر یادگیری و تجربه قرار داریم، توجه شود. در ایران نیز این اولین تلاش تخصصی است که سعی در ترویج این مساله نموده است. باید این تلاش را قدر نهاد و در راستای تقویت آن تلاش نمود.

2-      از صحبت‌های سخنرانان این مطلب مشهود بود که نگاه یکسانی به مقوله " دیپلماسی فناوری " وجود ندارد. از دو ارایه صورت گرفته در نشست و نیز صحبت‌هایی که مدعوین انجام دادند، تنها ارایه‌ای که از سوی مهندس امیری‌نیا انجام شد، به مفهوم دیپلماسی فناوری نزدیک‌تر بود. این نیز به دلیل تجارب بسیار دفتر همکاری‌های فناوری و نوآوری‌ است که در عرصه فناوری و تعاملات بین‌المللی کسب نموده‌اند. به طور قطع تولید ادبیات جدید باید مبتنی بر تجربه و بررسی نمونه‌های متعدد باشد. بدون استفاده از تجارب و تنها از طریق بررسی کتابخانه ای قدمی به جلو برداشته نخواهد شد.

3-      یکی از نقدهای وارد ، نقد مفهومی است. به نظر اصطلاح " دیپلماسی فناوری" اصطلاح کاملی نیست. چرا که "فناوری "را به سختی می‌توان از "علم " تفکیک نمود. به خصوص در فناوری‌های پیشرفته که می‌توان گفت این تفکیک ناممکن است. به طور مثال فناوری نانو با علم نانو شانه به شانه یکدیگر در حال حرکت هستند. لذا بهتر و درست آن است که از " دیپلماسی علم و فناوری " سخن بگوییم. شاید این مساله در حال حاضر اهمیت چندانی نداشته باشد. اما باید توجه داشته باشیم که عناوین و اصطلاحات در ساخت اجتماعی تاثیرگذار هستند. اگر در آینده نزدیک و یا دور برای این پدیده بخواهیم نهادسازی صورت دهیم، اولین اثرات این مساله را مشاهده خواهیم نمود.

از طرفی در پدیده‌هایی که ما به عنوان جزیی از " دیپلماسی فناوری" می‌دانیم، رگه های قابل توجهی از "دیپلماسی علم" نیز مشهود است. پس بهتر است از همین ابتدا ساخت یک اصطلاح ان را به صورت کامل‌تر استفاده کنیم.

4-      همانطور که در صحبت‌های مطرح شده در نشست هم بود، استفاده از تجربیات دیگر کشورها، به خصوص کشورهای پیشرفته مانند آمریکا،‌چین ، ژاپن و ... باید استفاده نمود. برای نمونه در آمریکا دفتر دیپلماسی علم وزارت خارجه سال 2000 تاسیس گردیده است. و این نشان از جدید بودن اینچنین پدیده‌هایی است. به طور حتم اگر به طور مستمر اتفاقات این حوزه را در جهان رصد نماییم، می‌توانیم الگوها و ایده‌های فراوانی را به دست آورده و در راستای شکل دادن به مدل بومی متناسب با نیازهای کشور خودمان استفاده نماییم.

5-      یکی از رویکردهای دیپلماسی علم و فناوری که می‌تواند در وضعیت کنونی و آینده ایران بسیار مفید باشد در نشست اشاره نشد. رویکرد قدرت نرم به مقوله دیپلماسی علم و فناوری با توجه به وضعیت جمهوری اسلامی ایران بسیار می‌تواند مفید باشد. در سند چشم انداز 1404 یکی از اهداف الهام بخش بودن برای جهان اسلام مطرح شده است. این الهام بخشی همپوشانی بسیاری با مقوله قدرت نرم دارد. بدون شک پیشرفت‌های علم و فناوری ایران می‌تواند به منبعی برای الهام بخشی نه تنها در جهان اسلام بلکه در جهان سوم تبدیل گردد. اگر هدف الهام بخشی را الگو برداری بدانیم، دیپلماسی علم و فناوری می‌تواند حرکت‌های بسیار مهمی در تبدیل شدن ایران به مرجعیت علمی و فناوری در جهان اسلام انجام دهد.

یکی از چالش‌های پیش روی دیپلماسی علم و فناوری ، شکاف میان گفتمان دیپلماتیک و گفتمان علم و فناوری در کشور است. این چالش تنها برای کشور ما نیست، در کشورهایی همچون آمریکا نیز در زمان شروع شدن این موضوعات این چالش وجود داشته است. این شکاف گفتمانی منجر به عدم درک متقابل از ظرفیت‌ها و توانمندی‌های یکدیگر می‌شود. به عبارتی زبان مشترکی که لازمه پیشبرد دیپلماسی علم و فناوری است، در کشور ( مسئولین و بیشتر از آن نخبگان ) وجود ندارد. شکاف گفتمانی موجود تنها با برگزاری این چنین برنامه‌هایی که سبب تعامل گروه‌های مختلف شود،‌ برطرف خواهد شد. دیپلماسی علم و فناوری نیاز به گفتمان خاص خود دارد و بعد از شکل‌گیری این گفتمان باید در فراگیر شدن آن تلاش نمود.
  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

در این مقاله با بررسی اجمالی دیپلماسی عمومی به یکی از بخش­های مهم آن که تا به­حال در کشور ما آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است و فرصت­های این نوع برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بررسی نشده است، یعنی دیپلماسی نوع دوم خواهیم پرداخت. بررسی موردی ما در این حوزه ، پدیده تبادلات دانشگاهی خواهد بود که برای نمونه به بررسی موسسه دآآد (DAAD ) آلمان خواهیم پرداخت.

در سالهای اخیر توجهات فراوانی به مقوله دیپلماسی عمومی گردیده است. این موج چه در خارج و چه در داخل کشور، منجر به تولید انبوهی از مطالب پیرامون دیپلماسی عمومی شده است. کافی است که جستجوی کوچکی در شبکه اینترنت داشته باشید و در یکی از موتورهای جستجوگر واژه دیپلماسی عمومی یا معادلش Public Diplomacy را جستجو نمایید و شاهد انبوهی از اطلاعات و نوشته­ها باشید. در کشور ما نیز از بعد روی کار آمدن دولت نهم ، توجه بیشتری به این پدیده شد. آقای احمدی نژاد در تبلیغات خودشان چه در دوره اول و چه در انتخابات سال گذشته بر این نکته تاکید می­کردند که امروز در دنیا دیپلماسی عمومی بر دیپلماسی سنتی پیشی گرفته است[1] و باید از این فرصت استفاده مناسب گردد. در این مقاله با بررسی اجمالی دیپلماسی عمومی به یکی از بخش­های مهم آن که تا به­حال در کشور ما آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است و فرصت­های این نوع برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بررسی نشده است، یعنی دیپلماسی نوع دوم خواهیم پرداخت. بررسی موردی ما در این حوزه ، پدیده تبادلات دانشگاهی خواهد بود که برای نمونه به بررسی موسسه دآآد (DAAD ) آلمان خواهیم پرداخت.

دیپلماسی چیست؟

تعاریف زیادی برای دیپلماسی بیان شده است. تنها در کتاب « دیپلمات و دیپلماسی » 46 تعریف که هرکدام جنبه­ای از این پدیده را توضیح می­دهد بیان شده­است[2]. البته تمامی آنها هدف مشخصی را دنبال می­نماید.« پیشبرد سیاست خارجی»  مبنای مشترک اکثر تعاریف دیپلماسی است. در عبارتی کوتاه دیپلماسی فن پیشبرد سیاست خارجی یک کشور است.

 

 

انواع دیپلماسی

در یک تقسیم­بندی دیپلماسی را به سه بخش تقسیم نموده­اند . دیپلماسی رسمی یا نوع اول، دیپلماسی نوع دوم [3] ، و دیپلماسی عمومی؛ دیپلماسی رسمی یا نوع اول که همان دیپلماسی سنتی است که توسط مسئولان رسمی یک کشور با کشور دیگر انجام می­شود. قالب­های مشخصی هم دارد مانند اجلاس،مذاکرات دوطرفه و .... دیپلماسی نوع دوم به فعالیت­ها و ارتباطات خارجی اشخاص غیر دولتی، همانند اساتید دانشگاه­ها، محققان، ورزشکاران ... گفته می­شود و دیپلماسی عمومی نیز به دیپلماسی­ای می­گویند که مخاطبش عموم مردم یک کشور خارجی باشد.[4]

بنا به تعریف دیپلماسی عمومی و هدفی که از آن بیان کرده­اند ، یعنی اثرگذاری بر افکار عمومی و نخبگان کشور هدف برای تاثیرگذاری بر سیاست­های کشور هدف، می­توان گفت که دیپلماسی نوع دوم نیز جزیی از دیپلماسی عمومی است. کما اینکه برخی در دسته­بندی انواع دیپلماسی تنها به دو نوع سنتی و عمومی اشاره کرده­اند.[5]

در دیپلماسی عمومی به خصوص دیپلماسی نوع دوم ، اهداف بلند مدت دنبال می­شود. یعنی کشور اجرا کننده دیپلماسی به دنبال اثرگذاری سریع نیست. به طور مثال شخص انورسادات رییس جمهور سابق مصر، یکی از افرادی بود که در برنامه­های مبادلات دانشگاهی آمریکا شرکت کرده بود. جوزف نای در مقاله « قدرت نرم و دیپلماسی عمومی » با اشاره به این موضوع، اینگونه فعالیت­ها را بسیار کمک کننده به پیشبرد اهداف آمریکا در سطح جهان می­داند.[6]

یکی از سازوکارهای بسیار مهم و تاثیرگذار در دیپلماسی نوع دوم، تبادلات دانشگاهی می­باشد. اینکه چرا اهمیت دارد به دلیل اثرگذاری هدفمند این سازوکار است. در ابتدا نیاز است تا منظور خود را از تبادلات دانشگاهی بیان نماییم تا مسئله روشن گردد.

تبادلات دانشگاهی چیست؟

تبادلات دانشگاهی به مجموعه­ای از اقدامات بین المللی می­گویند که در محدوده فعالیت­های دانشگاهی قرار می­گیرد. تبادلات دانشگاهی یکی از سازوکارهای بسیار مهم در برقراری ارتباط میان نخبگان کشورهای مختلف است.علاوه براین این پدیده اثر مستقیمی بر انتقال فناوری و گسترش آن در میان کشورهای مختلف دارد. سابقه­ای نیز طولانی دارد که تنها در آلمان این سابقه به 1925 میلادی می­رسد که موسسه آکادمی آلمان راه­اندازی گردید و از طریق آن مبادلات دانشگاهی صورت پذیرفت.[7]

در ادبیات مربوط به مدیریت علمی و آموزشی به این موضوع « بین المللی شدن آموزش[8] » می­گویند. پذیرش دانشجوی بورس از کشورهای دیگر توسط کشورهای توسعه یافته، که بیشتر از کشورهای در حال توسعه و یا جهان سوم است. اعطای بورس تحقیقاتی، ایجاد فرصت­های مطالعاتی، برگزاری کارگاه­های بین المللی ،برگزاری سفرهای علمی و ... از جمله قالب­هایی است که در چارچوب تبادلات دانشگاهی قرار می­گیرد.

کشورهای توسعه یافته به خصوص آمریکا سرمایه­گذاری­ بسیاری در این موضوع کرده­اند. پذیرش دانشجو از کشورهای دیگر ثمرات زیادی برای کشور میزبان دربردارد که به راحتی نمی­توان از کنار آن گذشت. ویژگی مهم این عمل زمان طولانی ارتباط پیوسته است. یک فرد که غالبا از کشورهای جهان سوم وقتی به عنوان دانشجو در کشور توسعه یافته­ی میزبان پذیرش می­گردد، دوره­ای نسبتا طولانی – چیزی در حدود 3 تا 5 سال – در آن کشور زندگی می­نماید. زندگی در آن کشور در این مدت زمان سبب ایجاد همسویی ارزشی فرد با ارزش­های کشور میزبان می­شود. همگرایی فرهنگی که میان فرد و کشور میزبان رخ می­دهد، در بلند مدت می­تواند از طرف کشور میزبان مورد استفاده قرار بگیرد. نمونه­ای که در قبل آمد – حضور انورسادات در دوره­های آموزشی آمریکا – گویای این مسئله می­باشد. در اواخر دهه سی میلادی ، دولتمردان روزولت بر این عقیده بودند که : « امنیت ملی آمریکا بر این امر متکی است که بتواند با مردم دیگر کشورها به خوبی صحبت کند.»[9] و برای خوب صحبت کردن ، یکی از راه­های موثر ارتباط گیری با نخبگان آن جامعه به خصوص نخبگان آینده آنجا است.که این مهم از طریق پذیرش نخبگان آن جوامع در چارچوب تبادلات دانشگاهی میسور است.

نخبگان جوان هر کشور به عنوان افراد موثر در جامعه آینده تلقی می­شوند. ویژگی تبادلات دانشگاهی این است که اینگونه افراد را پوشش می­دهد که احتمال زیادی وجود دارد تا در آینده در کشور خود از افراد تاثیر گذار باشد. به همین دلیل است که در زمان پذیرش افراد، تنها ملاک علمی در نظر گرفته نمی­شود ، یکی از ملاک­های مهمی که مورد توجه قرار می­گیرد، میزان اجتماعی بودن فرد است. توانایی اجتماعی فرد در زمان پذیرش از طرف کشور میزبان بررسی می­شود. این مساله را در نحوه پذیرش دانشجویان بورسیه ژاپن[10] و یا آلمان می­توان دید.

دوره­های آموزشی که کشورهای میزبان برای افراد پذیرش شده برگزار می­نمایند، صرفا علمی نیست. در آلمان افراد پذیرفته شده ملزم به یادگیری زبان آلمانی هستند، که در ظاهر علت آن توانایی ادامه تحصیل در کشور آلمان است. اما این نکته را نباید از ذهن دورداشت که زبان مهمترین پل ارتباطی و انتقال فرهنگ است. همانطور که میشل اکارد بیان می­کند: « زبان آلمانی برای وارد کردن افراد کشورهای دیگر به تفکر آلمانی بسیار ضروری است».[11] برای همین است که کشورهای قدرتمند فعالیت­های زیادی برای گسترش زبان ملی خود در میان دیگر کشورها می­نمایند. در آلمان ابزار گسترش سیستماتیک زبان آلمانی در خارج از کشور اواخر دهه 1920 و اوایل 1930 ایجاد شده است.[12] و یا فرانسه این نوع فعالیت را از بعد از جنگ خود با پروس – که در آن شکست خورد لذا برای بازسازی وجهه خود – انجام داده است. [13]

در تبادلات دانشگاهی به خصوص در زمانی که فرد پذیرش شده از کشورهای جهان سوم باشد، این امکان بسیار وجود دارد که فرد در طول دوران تحصیل خود هویتی جدید کسب نماید و از هویت قبلی خود دور شود. چرا که شکل­گیری هویت ارتباط مستقیم با تعاملات یک فرد دارد. بر اساس نگاه سازه انگاران تعاملات سبب نهادینه شدن هنجارها در میان افراد و سپس شکل­گیری هویت­های مشترک می­گردد. هویت جدید فرد سبب شکل­گیری اهدافی متناسب با آن در ذهن فرد می­گردد. این اهداف نیز با فرهنگ کشور میزبان تناسب دارد. اگر کشور مبدا فرهنگ غنی نداشته باشد، این رویداد احتمال بیشتری دارد که رخ دهد. در نهایت باید گفت فرد پس از اتمام دوران تحصیل خود ، ناخواسته به عنوان یک فرد حافظ منافع کشور میزبان، در کشور خود فعالیت می­کند. این همان پدیده­ای است که رهبر انقلاب از آن به استعمار فرانو یاد کرده­اند. یعنی افرادی بدون اینکه بخواهند ، به طور ناخودآگاه برای اهداف دیگران فعالیت می­کنند. در دهه­های اخیر طرفداران مکتب انتقادی و پست­مدرن­های فوکویی به این مساله توجه نموده­اند و تحلیل­های بسیاری از این پدیده ارایه داده­اند.[14]

یکی از کارهایی که توسط افراد تغییر هویت داده شده انجام می­پذیرد ترویج فرهنگ و ارزشهای جامعه میزبان ، در میان جامعه خود می­باشد. چرا که برای فرد ، ارزشها و هنجارهای مطلوب همان ارزشها و هنجارهای جامعه میزبان بوده ، لذا در روند فعالیت خود در کشورش سعی در گسترش دادن آن ارزشها و هنجارها می­باشند. نتیجه این عمل علاوه بر گسترش ارزش­های کشور میزبان، دور شدن جامعه کشور هدف از هنجارها و ارزش­های بومی خود می­باشد، که اگر این عمل به صورت رویه­ای طولانی مدت و با تعداد قابل توجهی رخ دهد، سبب شکل­گیری پدیده وابستگی فرهنگی در کشور هدف می­گردد. این همان خطری بود که حضرت امام (ره) به شدت نسبت به آن هشدار دادند و آن را بسیار خطرناک­تر از دیگر انواع وابستگی برشمردند.اما متاسفانه در کشور ما نیز این عمل بسیار رخ می­دهد و این تغییر هویت و ترویج ارزشهای کشورهای دیگر در میان بعضی از نخبگان علمی مشاهده می­گردد.

یکی از شرایطی که امکان وقوع این اتفاق را بیشتر می­کند ، استمرار ارتباط میان فرد و کشور میزبان پس از اتمام دوران تحصیل است. که این نکته را در بیشتر موسسات تبادل دانشگاهی مشاهده می­نماییم. اکثر این موسسات با برگزاری برنامه­ها، و دعوت از افرادی که در گذشته بورسیه موسسه را استفاده نموده­اند، سعی در حفظ ارتباط با آنها می­نمایند. همچنین تلاش می­کنند تا از طریق وسایل ارتباطی مانند شبکه اینترنت ، شبکه­های اجتماعی راه­اندازی نمایند تا ارتباط خود را افراد فارغ التحصیل بیشتر نمایند.هدف از این اعمال حفظ و تقویت هویت ایجاد شده در افراد کشور هدف است، و جلوگیری از رخ دادن روند معکوس شکل­گیری هویت متفاوت از هویت ایجاد شده­است.

در مجموع می­توان گفت که سازوکار تبادلات دانشگاهی می­تواند افرادی را تربیت کند که هویتی همسان با هویت کشور میزبان داشته باشند، و بعد از آنکه آنها به کشورهای خود مراجعه نمودند، به عنوان افرادی عمل کنند که مدافع منافع کشور میزبان بوده، و نوعی حس مشترک میان آنها و کشور میزبان پایدار بماند. توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که اگر تبادلات میان کشورهایی صورت پذیرد که زمینه­های مشترک فرهنگی و سیاسی داشته باشد، سبب تقویت همکاری و هم احتمالا شکل­گیری همگرایی در آینده روابط دو کشور خواهد شد. اما رابطه میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه همیشه بدین شکل نیست و غالبا تفاوت­های فرهنگی بسیاری وجود دارد، لذا نتیجه اینگونه فعالیت­ها از بین رفتن فرهنگ کشور هدف می­گردد و ساخت فرهنگی آنها متناسب با کشورهای توسعه یافته شکل خواهد گرفت. پدیده­ای که در عصر کنونی بسیار آن را مشاهده می­نماییم. به خصوص در کشورهای اسلامی که برنامه­ریزی­های هدفمند برای آنها از سوی کشورهای غربی می­شود. در ادامه به بررسی یک مورد از اینگونه موسسات که فعالیت­های گسترده­ای در سطح جهان دارد می­پردازیم.

موسسه DAAD آلمان

موسسه تبادلات دانشگاهی آلمان که به اختصار DAAD نامیده می­شود، در سال 1925 میلادی و در جریان انتقال 13 دانشجوی رشته‌های علوم سیاسی و اجتماعی آلمان به نیویورک شکل گرفته است. در سالهای ابتدایی، فعالیت این موسسه محدود به تبادلات دانشگاهی با ایلات متحده بوده است. در جریان جنگ دوم جهانی فعالیت‌های این مرکز متوقف شده و پس از پایان جنگ در سال 1950 در شهر "بن" آلمان غربی مجددا از سرگرفته شد. امروزه این مرکز 18 دفتر نمایندگی برای دستیابی سریع و آسان به اهداف خود درنقاط مختلف جهان تاسیس نموده است.[15] این موسسه بزرگترین نهادی است که در اتحادیه اروپا به این کار مشغول است. به گفته خانم پترا کوپل مایر ( مدیر سابق DAAD در ایران ) « امروزه DAAD نه به عنوان یک نهاد تولید کننده علم، بلکه بیشتر به عنوان یک نهاد تسهیل‌گر با هدف ایجاد شرایط برای مبادلات علمی در سطح بین‌المللی به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد.»[16]

ایشان در ادامه این نکته مهم را نیز اضافه می­کنند که : « هدف نهایی آلمان از این کمک ها گسترش فرهنگ خود و ایجاد زمینه هایی برای همکاری های میان دو کشور در اینده است و به همین جهت نیز تمایل دارد که دانشجویان پس از اتمام تحصیل خود به ایران برگردند و در این کشور به کار و فعالیت بپردازند.»[17] .این بیان نشان دهنده این است که آینده و تعاملات احتمالی که امکان رخ دادنشان وجود دارد، برای کشور میزبان بسیار اهمیت دارد و تلاش دارند تا برای آن نیز برنامه­ریزی داشته باشند. در بالا به برخی از برنامه­ها برای شکل­گیری تعاملات اشاره شد.

این موسسه در چهار زمینه اصلی به فعالیت مشغول است :

1-      همکاری با کشورهای در حال توسعه که هدف خود را از این فعالیت ، رسیدن به اهداف هزاره سازمان ملل بیان نموده است.

2-      گسترش زبان آلمانی و مطالعات آلمان در سطح جهان

3-      معرفی دانشگاه­های آلمانی که ظرفیت پذیرش دانشجویان خارجی را دارند.

4-      ارایه خدمات به دانشجویان آلمانی که خواهان ادامه تحصیل خود در کشورهای دیگر می­باشند.

این موسسه بسیار تلاش می­نماید تا جذابیت ادامه تحصیل در آلمان را برای مخاطبان خارجی بالا ببرد و این ذهنیت را در مخاطب ایجاد می­کند که در کشور آلمان به راحتی به آنچه که در زمینه علمی می­خواهند به­دست آورند ، خواهند رسید.

دفاتر این موسسه در کشورهای مختلف فعال هستند که البته فعالیت تمامی آنها به یک میزان نیست. رویکرد اصلی دفاتر این موسسه در خارج از کشور، ارایه فرصت­های ادامه تحصیل در آلمان است. تاکید بر زبان و فرهنگ آلمانی نیز از کارهایی است که این دفاتر انجام می­دهند. اکثر دفاتر خارجی این موسسه با موسسه گوته که یک موسسه فرهنگی بین المللی آلمانی است ، همکاری نزدیک دارند.

موسسه دآآد تلاش زیادی دارد که بتواند از ظرفیت افرادی که قبلا از بورس­های این موسسه استفاده کرده­اند، استفاده کند. برای همین منظور این موسسه شبکه اجتماعی از طریق اینترنت راه­اندازی نموده است و از فارغ التحصیلان خود خواسته که به آن بپیوندند. به غیر از این شبکه اینترنتی ، فارغ التحصیلان این موسسه در کشورهای خود گروه­هایی را شکل داده­اند که کار ویژه آنها جمع نمودن افراد در کنار هم می­باشد.به طور مثال در خود ایران این ارتباط گیری به صورت منظم صورت می­پذیرد . سمپوزیوم ژیان[18] که در تاریخ 3 تا 6 شهریور 1387 در دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران برگزار گردید آخرین برنامه­ای بود که فارغ التحصیلان این موسسه در ایران برگزار نموده بودند. البته فعالیت دفتر این موسسه از سال 86 در کشور متوقف شده است و تنها از طریق سفارت آلمان است که فعالیت­های خود را ادامه می­دهد.

 

نتیجه­گیری

با این بررسی اجمالی که صورت گرفت تبادلات دانشگاهی و نقش آن در دیپلماسی عمومی مشخص شد. متاسفانه تا به­حال از این سازوکار علیه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران استفاده شده است.چرا که منافع ملی ما بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی تعریف گردیده است ، لذا تعارض شدید با منافع کشورهای غربی و توسعه یافته دارد. اما به نظر می­رسد که کشور ما ظرفیت این را دارد که از این سازوکار برای پیشبرد سیاست خارجی خویش استفاده نماید.به خصوص در میان کشور­های منطقه و کشورهایی که اشتراکات فرهنگی بسیاری با کشور ما دارند. در سال گذشته رشد علمی ایران 11 برابر رشد علمی متوسط جهان بوده است، و در سالهای اخیر جمهوری اسلامی ایران توانسته است دست­آوردهای بسیار خوبی در زمینه­های علمی و فناوری داشته باشد. اینها نشان دهنده این است که کشور ما ظرفیت پذیرش دانشجو و استاد از کشورهای دیگر را دارد. و می­تواند از این ظرفیت برای ترویج ارزشهای فرهنگی خود استفاده بیشتری نماید. با کمال تاسف هنوز در کشور ما به این مساله به چشم فرصت برای اهداف خارجی جمهوری اسلامی ایران نگاه نشده است.و ظرفیت فعلی هم که وجود دارد، بدون نگاهی راهبردی رها شده است.

 

پی نوشتها:



[1] -رک مناظره آقای احمدی نژاد و آقای موسوی

[2] - آلاد پوش, علی, و علیرضا توتونچیان. دیپلمات و دیپلماسی. تهران: وزارت امور خارجه سازمان چاپ و انتشارات, 1372، صص6-4.

[3] - Track II Diplomacy

[4] - محمدی, منوچهر, مصاحبه توسط مسعود براتی. جایگاه فناوری در پیشبرد سیاست خارجی (15 مهر 1389)

[5] -نیک آیین, احسان اله. “دیپلماسی عمومی رویکردی نو در عرصه روابط بین الملل.” فصلنامه سیاست خارجی, تابستان 1388: 361-394.

[6] - Nye, Joseph S. "Public Diplomacy and Soft Power." The ANNALS of the American Academy of Political and Social Science, 2008: p102.

 

[7] - Michels, Eckard. "promotion of the german language abroad." German History, 2004: p209.

[8] -Internationalism Eduction

[9] -Nye(2008), p97.

[10]- بورس یاماباشو، بورس رسمی دولت ژاپن که هر ساله 15 نفر از ایران پذیرش دارد.

[11] -Michels (2004), p209.

[12] -Michels (2004), p208.

[13] -Nye(2008),p98.

[14] - حمیرا, مشیرزاده. تحول در نظریه های روابط بین الملل. تهران: سمت, 1386.

[15] -سایت رسمی موسسه دآآد : www.daad.de

[16] - http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8709110732

 

[17] -همان

[18] - German Iranian Alumni Network:GIAN

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

واقعیت این است که برای آل سعود ادامه حکومت در عربستان روز به روز دشوارتر می شود. آل سعود هم اکنون با چالش های بسیار بزرگی دست و پنجه نرم می کند. این چالش ها هم داخلی و هم خارجی است. در داخل کشور بزرگترین تهدید گرایش های سنی سلفی است که شبکه القاعده و شخص بن لادن نمونه های بارز آن به شمار می آیند. نکته بسیار مهم این است که این گرایش در میان طیف وسیعی از جمعیت جوان عربستان به سرعت ریشه دوانده و با مطالبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه گره خورده است.

آیا نفت به نوبه خود توضیح کاملی از روابط نزدیک آمریکا و عربستان در طول چندین دهه است؟ آمریکا برای 36 سال هیچ رابطه ای با عراق نداشت که دارای دومین ذخایر نفت جهان است. ایران با 10 درصد ذخایر نفتی در زیر تحریم های اقتصادی آمرکا برای 25 سال زندگی می کند. لیبی 19 سال تحریم آمریکا را تجربه کرد .... حکومت های پی درپی آمریکا نشان دادند که هزینه های روابط ضعیف با کشورهای صادر کننده نفت را تحمل می کنند.داشتن نفت زیاد دلیل دوستی برای داشتن روابط نزدیک با آمریکا نیست. تحریم های نفتی موقعیت عربستان را تقویت کرد ، و عکس آن نیز صادق است. یعنی روابط آمریکا و عربستان این انعطاف پذیری را به آمریکا داد تا باقی تولید کنندگان نفت را تحریم کند. این جواب سوال است که چرا آمریکا روابط قوی خود را با عربستان حفظ می کند. حفظ امنیت چاه های نفتی عربستان برای آمریکا و غرب در درجه ی اول اهمیت قرار دارد.

 

 

 

آمریکا به راحتی می تواند کشورهای تولید کننده نفت را در جهان تحریم نماید و یا با آنها قطع رابطه نماید و تمام اینها به پشتوانه منابع نفتی کشوری چون عربستان است. همین نقش را عربستان در تشکیلات اوپک ایفا می کند . عربستان بزرگترین ذخایر نفتی و 85% ذخایر اوپک را داراست . برای آنکه در زمان حوادث ناخواسته کمبود نفت را جبران کند. [1]

 

 

 

حاکمان عربستان به شدت به حمایت سیاسی و نظامی آمریکا متکی هستند. دربده بستان های غیر رسمی میان دو کشور ، عربستان به عنوان مهاری در مقابل قدرت های متخاصم منطقه  ای ، عامل ثبات بازار نفت و پس از تهاجم عراق به کویت میزبانی نیروهای آمریکایی عمل کرده است.واشنگتن کمک های چشمگیر نظامی و امنیتی عربستان را تامین کرده در حالیکه مخالفتهای سیاسی بر سر نفع و خیر مشترک مفروض نیز پخش شده است.

 

حضور نظامی امریکا در منطقه پس از جنگ دوم خلیج فارس وضعیت داخلی عربستان سعودی را بسیار ناگوار ساخته بود.این امر همراه جانبداری آشکار امریکا از اسرائیل در فرایند مذاکرات صلح ، نارضایتی های داخلی رابیشتر کرده و به رشد بنیادگرایی و افراط گرایی دامن زده بودند.[2]

 

 

 

در حمله آمریکا و متحدانش به عراق در 2003 نقش عربستان اهمیت فراوانی داشت. علی رغم مخالفت زبانی حکام عربستان از این حمله آنها مجبور به ارایه تسهیلات نظامی از جمله استفاده از یک هواپیمای ایرباس گردیدند. میزان کمک های عربستان در جنگ آمریکا یک راز آشکار بود.[3] جنگ دوم خلیج فارس منجر به بدهکاری عربستان گردید زیرا این کشور به شکل گسترده اقدام به تامین مالی آن نمود و نیز منجر به تاسیس پایگاه های نظامی ایالات متحده امریکا در خاک عربستان گشت

 

اما همین حمله برای آینده روابط آمریکا و عربستان می تواند تعیین کننده باشد چرا که با به دست گرفتن منابع نفت عراق که تا به حال آمریکا به پشتوانه عربستان خود را از آن محروم نموده بود ، دیگر وابستگی مانند قدیم وجود نخواهد داشت و این نکته ای قابل توجه است.

 

 

 

حادثه 11 سپتامبر نقطه عطفی برای توجه کردن به عربستان سعودی در مجامع جهانی بوده است. ربوده شدن دو هواپیمای مسافربری توسط گروهی تروریست و زدن این دو هواپیما به ساختمان های دوقلوی تجارت جهانی ، که در تاریخ اولین بار بود آمریکا در داخل خاک خودش با یک تهدید روبه رو می­شود. این حادثه بهت و حیرت بسیاری در جامعه آمریکا به دنبال داشت و فشار افکار عمومی بعد از ان به دولت آمریکا برای مقابله و پیشگیری از این نوع حوادث افزایش یافت. بعد از این حادثه که 15 تن از اتباع سعودی در آن نقش داشتند ( حمله کنندگان 19 نفر بودند )[4]، روابط این دو کشور آنچنان تغییر جدی نکرد و تنها مباحث مربوط به اصلاحات داخلی عربستان در مجامع مختلف و رسانه ها مورد توجه قرار گرفت. حکام سعودی ، عقاید ، رسوم اجتماعی و موضوعات این کشور مورد هدف تفاسیر خصمانه بی پایان قرار گرفت. پادشاهی عربستان سعودی به عنوان منبع تغذیه تروریسم ، یک انحراف و اشتباه تاریخی و کشوری عقب افتاده که ادعای دوستی رسمی نسبت به ایالات متحده دارد توصیف شده ؛ در حالیکه همزمان به فرزندان خود تنفر از غرب را آموزش داده و افراطیون دینی که به آمریکاییان حمله می کنند را از نظر  مالی تامین می کنند. واشتنگتن به دلیل وابستگی سنتی به نفت منطقه ، هرگونه انتقاد از نقض حقوق بشر یا جریانات و رویه های سیاسی و مذهبی در عبستان را مورد اغماض قرار داده است.

 

 

 

در این رابطه کمیته ای در آمریکا تشکیل گردید ، این کمیته ضمن بررسی عوامل کامیابی تروریست ها در آن حادثه، دلایل بروز آن رانیز مورد توجه قرار دادو وجود دولتهای اقتدارگرا و غیر دموکراتیک منطقه خاورمیانه، نبود حقوق بشر، درگیری اعراب اسراییل ، موضوع آموزش ، معضل اقتصادی، فساد مالی و رانت خواری حاکمان منطقه را از جمله زمینه ها و بسترهای پرورش تروریسم معرفی کرد.[5]

 

در تابستان 2002 لارنس مورادیس، یکی از محققان ماجرای 11 سپتامبر درجمع سیاستمداران گفت: سیاستمداران سعودی در هر حلقه زنجیره ترور 11 سپتامبر دست داشتند، از طراحی حمله تا تامین بودجه، از کادر اصلی تا سربازهای پیاده، از ایدئولوژی تا رهبری این ایدئولوژی، عربستان دشمن اصلی ماست نه هم پیمان ما، پس باید میدان های نفتی آن توقیف شود. ما اندکی بعد، نظر آمریکا درباره عربستان به دلایل زیر تغییر یافت:دلیل اول این بود که در مه 2003 هنگامی که چند حمله تروریستی در عربستان سعودی اتفاق افتاد، ملک عبدالله مجبور شد در اوت 2003 جنگ با تروریست را اعلام کند. نیروهای امنیتی چندین مظنون به عضویت در عملیات تروریستی و گروه القاعده را دستگیر کردند و دولت هم توافق کرد که هرگونه کمک های مالی از سوی هواداران بن لادن را در داخل کشور متوقف کند و دومین دلیل را می توان در وابستگی شدید آمریکا به نفت عربستان سعودی دست کم در آینده نزدیک جست وجو کرد.[6]

 

مقامات دولتی آمریکا عموما از انتقاد آشکار خودداری می کنند ، اما در محافل خصوصی معمولا ابراز نگرانی می کنند. جورج بوش در توضیح محورهای عمده رویکرد ایالات متحده در قبال منطقه اظهار داشت که 60 سال حمایت از دیکتاتورها در منطقه ، آمریکا را ایمن نگردانیده است از این رو آمریکا « استراتژی آزادی در خاورمیانه » را برگزیده است. در سخنان جورج بوش بر این تاکید شده بود که با اعطای تقش گسترده تر به مردم عربستان سعودی در اداره جامعه خود ، حکومت سعودی می تواند رهبری واقعی در منطقه به نمایش بگذارد.[7] او مجدد در ژوئن 2004 این فراخوانی را تکرار کرد و تشریح نمود که سرکوب ناراضیان و مخالفین به رادیکالیسم دامن می زند . اشاره این کلام به برخی از دوستان آمریکا بود.

 

می توان گفت از این زمان بود که مباحث مربوط به حقوق بشر و اصلاحات داخلی در عربستان محل توجه مجامع بین المللی قرار گرفت و حکومت عربستان سعودی تحت فشار افکار عمومی قرار گرفت. در جریانات انتخابات 2004 برخی از دموکرات ها روابط بیش از اندازه نزدیک با خاندان سلطنتی را محکوم کردند و بر ژست خشن تر در قبال ریاض تاکید نمودند. جان ادواردز تاکید می کند ما نیازمند روابط جدیدی با عربستان سعودی هستیم. روابطی که در آن به هنگام طرح موضوع تروریست ها، الگوی نابردباری و تکذیب رژیم مورد غفلت قرار نگیرد.[8]

 

 

 

در نوامبر 2003 اعضای کنگره پیش نویس طرح مسئولیت پذیری عربستان سعودی را ارایه دادند که بر اساس آن دولت آمریکا تا زمانی که رئیس جمهور تایید نماید که عربستان حداکثر تلاش را برای مبارزه با تروریسم به عمل آورده ، این کشور را مورد تحریم قرار می داد. گزارش شورای روابط خارجی در ژوئن 2004، ضمن اذعان به اینکه عربستان اقدامات مهمی برای نابودی هسته های داخلی القاعده ( منظور در داخل عربستان ) به عمل آورده و اجرای تاکتیکی قانون و همکاری امنیتی و اطلاعاتی با آمریکا را ارتقا بخشیده است ، بر این امرتاکید داشت که سئوالات سیاسی مهمی باقی خواهد ماند.

 

حمله آمریکا به عراق در رأس ائتلافی بین المللی به خاطر دستیابی به منابع نفت و یا نجات مردم این کشور از چنگ دیکتاتوری صدام صورت نگرفت بلکه هدف اصلی ایجاد تغییرات اساسی و فراگیر در منطقه خاورمیانه است که از دیدگاه نومحافظه کاران آمریکایی بزرگ ترین منشأ و خاستگاه دشمنی با آمریکا در قالب ها و اشکال گوناگون و اغلب رادیکال به شمار می آید. در واقع مقصود نهایی آمریکا از تهاجم سیاسی و نظامی و امنیتی به خاورمیانه پس از حادثه یازدهم سپتامبر، خنثی کردن تهدیدات واقعی یا تصوری از ناحیه دشمنان این کشور در خانه و زادگاه خودشان ذیل عنوان مبارزه با تروریسم است. اینجاست که اهمیت و جایگاه عربستان سعودی در دکترین امنیتی و برنامه ضد تروریستی دولت بوش آشکار می شود. کافی است به این نکته توجه کنیم که در عربستان سعودی خاندانی حکومت می کند که در بهترین حالت دوستی، ضعیف و ناتوان برای همراهی با آمریکا در مبارزه با تروریسم است و در بدترین حالت خودش دشمن آمریکا است.

 

 

 

حوادث اخیر در عراق، مشکلات اشغال یک کشور در خاورمیانه را به دنبال کشتار مردم و تلفات زیاد نیروهای آمریکایی و ویرانی و خرابی به ویژه خراب شدن زیرساختارهای نفتی عراق پررنگ تر کرده است. از سوی دیگر، اگر سناتور جان کری در نوامبر 2004 به عنوان رئیس جمهوری آمریکا انتخاب شود، نظر آمریکایی ها نسبت به سعودی ها تغییر خواهد کرد، زیرا براساس سیاست خارجی این کشور، وابستگی آمریکا در یک دوره 10 ساله به نفت خلیج فارس پایان خواهد یافت. در آن هنگام آمریکا می تواند درزمینه حمایت مالی و ایدئولوژیک سران عربستان سعودی از گروه القاعده بدون نگرانی تصمیم گیری کند.

 

 

 

عربستان سعودی اخیراً صادرات نفت به آمریکا را کاهش داد و دیگر بزرگ ترین صادرکننده نفت به آمریکا محسوب نمی شود. براساس آخرین آمار اداره اطلاعات انرژی آمریکا، عربستان در نیمه دوم سال 2003 به سومین صادر کننده نفت به آمریکا تبدیل شده است و در چهار ماه اول 2004 حتی به رتبه چهارم سقوط کرده است.از ژانویه تا آوریل 2004 عربستان سعودی روزانه 3/1 میلیون بشکه نفت صادر کرده است؛ این در حالی است که در همین دوره مکزیک 5/1 میلیون بشکه، کانادا 4/1 میلیون بشکه و ونزوئلای بحران زده هم 35/1 میلیون بشکه در روز صادرات داشته اند. سهم سعودی ها در بازار آمریکا با 1/20 درصد کاهش به 8/15 درصد در نیمه اول و دوم سال 2003 رسید و درچهار ماه اول سال جاری به 9/13 درصد رسید.

 

عربستان سعودی جز معدود کشورهایی است که در آن انتخابات آزاد وجود ندارد و حکومت در آن به شکل موروثی می باشد ، و نیز از معدود کشورهایی است که در آن اقلیت ها به صورت رسمی تحت تبعیض قرار دارند ، به عنوان مثال شهادت یک شیعه در دادگاه معادل نصف شهادت یک سنی اعتبار دارد.[9]

 

بعید است که ایالات متحده در پی تحقق دمکراسی تمام عیار در عربستان سعودی باشد، زیرا در صورت حرکت به سوی دمکراسی و برگزاری انتخابات آزاد، اولین گزینه جایگزین ، اسلام گراها هستند.[10]

 

 

 

آمریکا با یک معما روبه روست . از آنجا که عمیقا نگران بخش هایی از سیاستش می باشد ، از تهاجم به یک متحد مهم در تردید بوده ، و مایل است که شاهد داخل شدن این کشور در روند اصلاحات اصیل ریشه دار باشد و در عین حال نگران آن است که اصلاحات خود متضمن بی ثباتی باشد و موجب ایجاد یک رژیم متخاصم و بسیار تهدید کننده گردد.تا به حال دولت آمریکا یک سری فشارهای عام و خاصی را برگزیده است که با درک روز افزون ریاض از تهدید ناشی از مبارزان رادیکال به ایجاد برخی تغییرات کمک نموده است.همکاریهای امنیتی به طور چشمگیری افزایش یافت و عربستان در جهت جلوگیری از فعالیت های بین المللی بنیادهای خیریه و تامین مالی آنها گام برداشت .اما هنوز سئوال اساسی مبنی بر اینکه آیا آمریکا باید به عربستان در جهت اصلاحات سیاسی و اجتماعی فشار آورد؟ اگر پاسخ مثبت باشد ، این فشارها تا چه اندازه باید باشد ، باقی است.[11]

 

 

 

واقعیت این است که برای آل سعود ادامه حکومت در عربستان روز به روز دشوارتر می شود. آل سعود هم اکنون با چالش های بسیار بزرگی دست و پنجه نرم می کند. این چالش ها هم داخلی و هم خارجی است. در داخل کشور بزرگترین تهدید گرایش های سنی سلفی است که شبکه القاعده و شخص بن لادن نمونه های بارز آن به شمار می آیند. نکته بسیار مهم این است که این گرایش در میان طیف وسیعی از جمعیت جوان عربستان به سرعت ریشه دوانده و با مطالبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه گره خورده است.

 

 

 

به دنبال شرایط و تحولات یادشده در روابط آمریکا و عربستان، مقامات سعودی درصدد ایجاد پیوند و روابط مستحکم‌تر با سایر قدرت‌های جهانی و به ویژه آسیایی همچون چین، به منظور ایجاد توازن در سیاست بین‌المللی خود و تحکیم روابط با این کشورها به منظور کاهش وابستگی خود به آمریکا برآمدند. در این راستا بود که رایزنی‌ها، تماس‌ها و مذاکرات مقامات سعودی با چینی‌ها، بعد از یازده سپتامبر افزایش یافت و توافق‌نامه‌هایی نیز بین آنها به امضا رسید. از این رو این احساس در آمریکایی‌ها ایجاد شد که تغییرات مهمی در سیاست خارجی عربستان سعودی در حال ظهور است و سعودی‌ها دیگر به حفظ برتری آمریکا در سهم خود از بازار نفت کمتر تأکید می‌کنند

 

چین در بسیاری از زمینه ها می تواند شریک استراتژیک بسیار خوبی برای عربستان سعودی باشد. شراکت با چین، مشکلاتی از قبیل روابط حسنه آمریکا با اسراییل، اصلاحات دموکراتیک و حقوق بشر را ندارد و برای عربستان درآمدهای نفتی بیشتر در پی خواهد داشت. ازسوی دیگر، چین درآینده شریک جذاب تری خواهد بود، زیرا وابستگی این کشور به واردات نفت و گاز افزایش می یابد. آمریکا باید برای ابقای روابط استراتژیک خود با خاندان سعود در سیاست های خود در خاورمیانه به ویژه با توجه به اسراییل و فلسطین، در عراق بازنگری کند. علاوه براین، آمریکا باید در سیاست های انرژی خود، به ویژه درزمینه مالیات در حمل و نقل سوخت و هزینه تحقیقات و توسعه برای پایان بخشیدن به تسلط نفت در بخش حمل و نقل بازنگری کند.

 

درمجموع سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا بعد از یازده سپتامبر از جمله مبارزه با تروریسم، طرح خاورمیانه بزرگ، اصلاحات و دموکراسی‌سازی در جهان عرب، اشغال عراق و ارتباط عمیق هریک از این عناصر با ثبات و امنیت رژیم سیاسی و منافع ملی عربستان و همچنین واکنش‌های سعودی‌ها در قبال این‌گونه سیاست‌ها، به دوره‌ای از سردی روابط آمریکا و عربستان و وقفه‌ای استراتژیک در تعاملات این دو کشور منجر شد. اما با گذشت حدود یک سال از آغاز جنگ عراق و آغاز ناکامی‌های آمریکا در این کشور، از سال 2004 به بعد، با پیروزی حماس و شروع جنگ سی و سه روزه حزب‌ا... در مقابل اسرائیل (سال 2006)، به تدریج واقعیت‌های جدیدی در حوزه خاورمیانه نمودار شد که در نهایت پیامدهای مهمی را برای رویکردهای آمریکا و عربستان در منطقه و روابط آنها با یکدیگر در پی داشت.

 

 

 

[1] CSIS ,Hostile Intentions? The future of US-Saudi Relations(NY:CSIS,2005),p5

 

[2] شهروز ابراهیمی، «عربستان سعودی و سیستم جدید قدرت در خلیج فارس»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال هفتم،شماره سوم، پاییز 1383،ص563

 

[3] موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، همان،  ص 79

 

[4]  شهروز ابراهیمی، همان ،ص564

 

[5] مهدی ذاکریان، « ایران، خاورمیانه و حقوق بشر آمریکایی »، فصلنامه مطالعات منطقه ای، سال ششم ،شماره 3و4 تابستان و پاییز 1384، ص 17

 

 

 

[6] چالش های بلند مدت عربستان و آمریکا http://www.vista.ir/?view=article&id=200098

 

[7] موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ،همان، ص33

 

[8] همان، ص 38

 

[9] آنفان پول بن و دیگران، شبه جزیره عربستان در عصر حاضر، ج 2، ترجمه اسدا... علوی،( مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی) ص55

 

[10] شهروز ابراهیمی، همان ، ص 568

 

[11] - موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ،همان، ص
  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

شاید زمانی که برای اولین بار استخراج نفت در سال 1859 در پنسیلوانیا آغاز شد[1] و نفت به صورت صنعتی مورد استفاده قرار گرفت، کسی تصور نمی کرد که روزی برسد که همین نفت محور اصلی تحولات سیاسی و اقتصادی جهان باشد. حتی در زمانی که همه جامعه شناسان و نیز دانشمندان روابط بین الملل از عصر اطلاعات و جهانی شدن صحبت می کنند ، باز شاهد این هستیم که این طلای سیاه محور اکثر فعالیت ها و لشگرکشی­هاست. اکثر اتفاقاتی که در دهه اخیر به خصوص درمنطقه خاورمیانه به وقوع پیوسته بر محور دستیابی به این منبع انرژی خدادادی بوده است. خلیج فارس را به جرات می­توان قلب تپنده جریان انرژی دانست. اگر روزی مکیندر[2] صحبت از هارتلند[3] نمود و گفت که تسلط برآن به معنای تسلط بر جهان است، امروز باید گفت تسلط بر خلیج فارس مانند تسلط بر جهان خواهد بود. در این نوشته به دلایل این ادعا خواهیم پرداخت
این مطلب در سایت پورتال سیاست ما منتشر شده است.

جایگاه نفت در قرن بیستم

با شروع جنگ جهانی اول تامین نفت به عنوان سوخت تانک­ها و کشتی­ها در واقع به صورت شریان حیاتی پیروزی درآمده بود. نفت بر خلاف ذغال سنگ در کشورهای بزرگ اروپای غربی یافت نمی شد. و اروپا شدیدا به آمریکا وابسته بود. لذا از همان ابتدای بین المللی شدن نفت، نگرش­های سیاسی برای استفاده از آن در راستای اهداف سیاسی وجود داشت.

غیر از اثری که نفت در مباحث نظامی داشت، تاثیرات مهم­تری در اقتصاد کشورها به خصوص کشورهای پیشرفته داشت. از بعد از جنگ جهانی دوم با شروع دوران بازسازی اروپای خسارت دیده از جنگ، مصرف نفت به عنوان منبع انرژی در دسترس بسیار شدت گرفت. تغییر ساختاری که در اقتصاد جهانی روی داد، نفت را هسته اصلی توسعه و پیشرفت قرار داد. انرژی عامل اصلی تولید بود و لذا رابطه میان میزان مصرف انرژی و رشد اقتصادی، به صورت رابطه­ای پذیرفته شده درآمد.[4] از آنجا که منابع انرژی نیز محدود بوده، درنتیجه رقابت برای به دست گرفتن کنترل منابع انرژی ازهمان ابتدا آغاز گردید. برتری نفت نسبت به دیگر منابع انرژی همچون ذغال سنگ از نظر ایجاد انرژی بیشتر، حمل و نقل بهتر و نیز آلودگی کمتر، سبب گردید که گرایش کشورها به این منبع انرژی چندین برابر شود. برای همین رقابت برسر منابع انرژی به رقابت برسر منابع نفت تعبیر گردید. در اواخر قرن گذشته گاز طبیعی نیز مورد توجه کشورها قرار گرفت. اما مسایلی همچون انتقال سخت و هزینه بردار گاز طبیعی مانع از آن می‌شود که گاز جای نفت را بگیرد.

تمام کشورهایی که در سر رویای رقابت و برتری در اقتصاد جهانی را می­پروراندند، شدیدا نیازمند جریان مستمر انرژی به خصوص نفت بودند. اما منابع قابل اطمینان نفت کجا بود؟ آمریکا به طور سنتی دارای منابع نفتی بود اما به دلیل میزان مصرف خود خصوصا با توجه به این مطلب که اقتصادش بزرگترین اقتصاد جهان بود، نه تنها نمی­توانست نفت صادر نماید بلکه به واردات آن نیز نیازمند بود. آمریکا در 1997 در حدود  4/49 درصد انرژی خود را وارد نموده که 40 درصد آن از قاره آمریکا همچون مکزیک و ونزوئلا و مابقی آن از خاورمیانه و آفریقا تامین شده است. [5] کشورهای اروپای غربی و بعد از آنها کشوری مانند ژاپن که دردهه 90 دومین اقتصاد برتر جهان بود، بسیار بیشتر از آمریکا به واردات نفت وابسته بودند. آنها به خوبی به جایگاه انرژی در حفظ رشد اقتصادی و توان رقابتی در اقتصاد جهانی آگاه بوده و هستند. در دهه­های اخیر  نیز اقتصادهای نوظهوری همچون چین ، هند، برزیل به جمع آنها اضافه شده اند. با توجه به نیازهای در حال افزایش تا سال 2020 نفت خاورمیانه به خصوص خلیج فارس بسیار اهمیت می‌یابد از همین روی تامین جریان مستمر نفت برای قدرتهای بین المللی اهمیت فراوانی داشته و برای ابرقدرت نظام بین‌الملل کنترل برآن اهمیتی حیاتی دارد. برای حل این مساله راه­کارهای مختلفی را در پیش گرفتند مانند سلطه بر بازار نفت از مبدا تا مقصد. قسمت عمده این سلطه به این دلیل بود که کشوهای پیشرفته صنایع نفتی قدرتمندی داشتند و از طرفی هم صاحبان منابع توانایی استفاده از منابع خود را نداشتند. این سلطه تا جایی رسیده بود که اگر زمانی هم دولتی مانند دولت ایران صنعت نفت را ملی می‌نمود، تمام توان خود را جمع می­نمودند تا آن دولت را سرنگون نمایند. شرکت­های چند ملیتی نیز که از همان ابتدا دراین حوزه فعال بوده و علاوه بر کنترل فرایند تولید تا مصرف، بیشترین سود را از بازار نفت به دست آورده اند.

آمریکا نیز به عنوان تنها ابرقدرت موجود از بعد از جنگ جهانی دوم، با وقوف به اهمیت نفت، آگاه بود که اگر بخواهد رهبری جهان را در دست داشته باشد، یکی از لوازمش داشتن کنترل بر منابع نفت جهان خواهد بود. البته این نکته که برخی معتقدند که دلیل ابرقدرتی آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم ناشی از تسلط داشتن به فرایند تولید نفت بوده است، خود جای تامل دارد[6]. لازمه کنترل جریان حیاتی نفت تسلط بر مناطقی است که منابع نفتی در آنجا هستند. اما منابع اصلی نفت کجا قرار دارند؟

منابع مهم نفتی در چه نقاطی از جهان است؟

شناخت منابع مهم نفتی جهان به تحلیل تحولات جهان در قرن اخیر بسیار کمک می­نماید. در حال حاضر منابع مهم نفتی در این نقاط آمریکای شمالی، آمریکای مرکزی، آمریکای لاتین، شمال آفریقا، خاورمیانه و خصوصا خلیج فارس، دریاچه خزر، روسیه و جنوب شرقی آسیا وجود دارد. تمام اینها از نظر میزان ذخایر یکسان نیستند. بیشترین ذخایر اثبات شده در خلیج فارس است که بیش از 60 درصد ذخایر اثبات شده جهان می­باشد. این در حالی است که منابع دریاچه خزر که زمانی به عنوان رقیبی برای خلیج فارس از سوی محافل آمریکایی مطرح می‌گشت، حدود 4.2 درصد از ذخایر کل جهان است.[7] خلیج فارس منبعی بدون رقیب هم از لحاظ میزان ذخایر و هم از لحاظ آسانی استخراج در میان منابع نفتی است. آنچه که بر اهمیت منطقه خلیج فارس می‌افزاید، کاهش ذخایر دیگر نقاط جهان است. براساس مطالعات انجام شده، بیشتر حوزه‌های اصلی نفتی، نیمه عمر خود را گذارنده و میزان اکتشافات نیز در دو دهه اخیر کاهش قابل ملاحظه‌ای یافته است. برای همین است که برخی از متخصصان نفتی صحبت از رسیدن به قله نفتی می‌نمایند.[8] در صورتیکه در منطقه خلیج فارس منابع دست نخورده‌ای مانند عراق و ایران وجود دارد و همین امر اهمیت پیدا کردن بیش از پیش منطقه می‌شود.

در نتیجه طبیعی است که قدرت‌های بزرگ برای کنترل بر این منطقه تلاش نمایند. در راس تمام قدرت‌ها ، ایالات متحده آمریکا قرار داشت چرا که با پایان جنگ سرد، تنها ابرقدرت نظام بین‌الملل محسوب می‌گشت. برای آمریکا بسیار حیاتی است که بتواند جریان اصلی نفت  در جهان را کنترل نماید. چرا که با کنترل بر جریان انرژی می‌تواند کشورهای قدرتمند دیگر را کنترل نماید. کشورهایی مانند چین که در حال تبدیل شدن به رقیبی سرسخت برای آمریکا هستند. برای این هدف نیز باید بتواند بر خلیج فارس کنترل داشته باشد. بعد از سقوط شاه ایران که پایگاهی مستحکم برای آمریکا محسوب می‌گشت، این کشور به سمت حضور مستقیم در منطقه روی آورد. حتی آمریکا برای حفظ جریان صادرات نفت در طی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خود مستقیم وارد درگیری گردید هرچند به صورت محدود، و بعد از آن بود که آمریکا حضور نظامی خود در منطقه گسترش داد. حمله عراق به کویت و اجماع قدرتهای بزرگ برای مقابله با آن، حضور نظامی آمریکا را مشروعیت کامل بخشید. استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکا در کشور بحرین و پایگاه‌های این کشور در کویت و عربستان، همه و همه برای حفظ امنیت صادرات نفت خلیج فارس است. تمام رییس جمهوران آمریکا به این مساله اشاره کرده­اند. کارتر در زمان ریاست جمهوری­اش اعلام کرد: « هرگونه تلاش که به منظور تسلط بر منطقه خلیج فارس از سوی هر کشور خارجی انجام گیرد ، به مثابه حمله به « امنیت ملی » و « منافع حیاتی » ایالات متحده به حساب خواهد آمد ، و ما با همه وسایل از جمله وسایل نظامی به مقابله با آن خواهیم پرداخت.»[9] ریگان نیز بر همین موضع تاکید کرد.

 

بسیاری از تحلیل‌گران دلیل اصلی حمله آمریکا به عراق را در سال 2003 تسلط یافتن بر منابع نفتی آن می‌دانند. منابعی که بسیار بکر بوده و تسلط یافتن به آنها، امکان مانور بسیاری برای آمریکا ایجاد خواهد نمود. در حال حاضر سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در صنعت نفت عراق توسط شرکت‌های چند ملیتی صورت پذیرفته است.

اهمیت دیگری که منطقه خلیج فارس در مساله انرژی دارد، مساله انتقال انرژی است. همانطور که اشاره شد کنترل جریان انرژی در منطقه خلیج فارس به معنای کنترل کردن کشورهای مصرف‌کننده آن است. وجود تنگه هرمز سبب شده است تا کشورهای مجاور، ایران و عمان توانایی کنترل جریان عبور و مرور را در این تنگه در دست داشته باشند. تنگه هرمز برای ایران برگ برنده‌ای است که فرصت‌های بسیاری را برای ایران ایجاد می‌نماید. امنیت لازمه جریان مستمر انرژی است و جمهوری اسلامی ایران می‌تواند از این فرصت بهترین استفاده را نماید. کما اینکه در طول جنگ تحمیلی از آن استفاده نمود. لذا هر رژیم امنیتی در این منطقه بدون حضور ایران، عملیاتی نخواهد شد. ایران نیز به خوبی به اهمیت منطقه واقف بوده و برای همین در سالهای بعد از جنگ به تقویت نیروی دریایی خود پرداخته است.

 

نتیجه‌گیری

در حال حاضر نفت مهم‌ترین منبع انرژی جهان به شمار می‌آید. سایر منابع انرژی توانایی رقابت با آن را ندارند. مصرف انرژی روزبه‌روز افزایش یافته و در نتیجه منابع آن نیز اهمیت بیشتری می‌یابند. خلیج فارس عظیم‌ترین منبع انرژی گازی و نفتی دنیا است. همین امر سبب توجه قدرت‌های بین‌المللی به این منطقه شده است. امنیت این منطقه برابر با امنیت جریان انرژی جهانی و در نتیجه تامین ثبات اقتصادی در جهان است. برای همین است که آمریکا، اتحادیه اروپا و سایر قدرت‌ها، نسبت به امنیت خلیج فارس حساس هستند. حمله آمریکا به عراق هرچند پشتوانه شورای امنیت را نداشت، اما کشورهای دیگر به دلیل وجود منافع در دستیابی به منابع نفتی عراق، نه تنها اعتراضی ننمودند بلکه کمک‌های بسیاری نیز به آمریکا نمودند.

پی نوشتها

 

--------------------------------------------------------------------------------

* - کارشناس ارشد روابط بین الملل

[1] -وب سایت راسخون: http://www.rasekhoon.net/calender/default-2553.aspx

[2] -"هلفورد جان مکیندر" جغرافیدان بریتانیایی در 15 فوریه 1861 میلادی متولد و در 1947 از دنیا رفت.

[3] - «هارتلند» عبارت است از منطقه گسترده ای که از شرق به سیبری غربی؛ و از غرب به رودخانه «ولگا» در روسیه؛ و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی؛ و از جنوب به ارتفاعات هیمالیا و ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می گردد. (سایت باشگاه اندیشه)

[4] --آمریکا و مسئله انرژی در آمریکا و قرن بیست یکم، ترجمه ی فرهاد عطایی و محمد رضا اقارب پرست، بدون تاریخ، ص118

[5] -همان،ص124

[6] - رک: شفایی، «ابعاد و پیامدهای پایان عصر نفت», فصلنامه بین المللی روابط خارجی، 1389

[7] - آمریکا و مسئله انرژی در آمریکا و قرن بیست یکم ، پیشین، ص 126

[8] - شفایی. پیشین. ص216

-[9] آقایی داوود، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، تهران ، نشر کتاب سیاسی، 1368،ص40
  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

کشور عربستان بعد از استقلال همواره یکی از کشورهای مورد حمایت بلوک غرب بوده و سیاست خارجی این کشور در راستای سیاست های جهانی بلوک غرب خصوصا آمریکا است. حفظ منافع دول غربی در منطقه و نقش متعادل کننده در مقابل سیاست های رادیکال جهان عرب ( سیاست­های جمال عبدالناصر) را داشته است. به طور کلی عربستان با سیاست محافظه کارانه و حفظ وضع موجود در منطقه سعی می نماید موازنه سیاسی خاورمیانه را به نفع خود تغییر دهد.

روابط آمریکا با کشورهای خاورمیانه و مولفه های موثر بر این روابط یکی از مهمترین مباحث در میان گروه های سیاسی می باشد. آمریکا به عنوان یک ابرقدرت و منطقه خاورمیانه به دلایل مختلفی از جمله منابع عظیم و سرشار نفتی که در خود دارد از دلایل این اهمیت می باشند.

 

عربستان سعودی از بازیگران با اهمیت در این منطقه است ، این کشور یکی از چهار کشور دارای عظیم ترین  ذخایر ثبت شده نفتی در جهان می باشد و از دیرباز به عنوان متحد سنتی آمریکا در منطقه نقش ایفا کرده است. کشور عربستان بعد از استقلال همواره یکی از کشورهای مورد حمایت بلوک غرب بوده و سیاست خارجی این کشور در راستای سیاست های جهانی بلوک غرب خصوصا آمریکا است. حفظ منافع دول غربی در منطقه و نقش متعادل کننده در مقابل سیاست های رادیکال جهان عرب ( سیاست­های جمال عبدالناصر) را داشته است. به طور کلی عربستان با سیاست محافظه کارانه و حفظ وضع موجود در منطقه سعی می نماید موازنه سیاسی خاورمیانه را به نفع خود تغییر دهد.

 

سیاست آمریکا تحت اهداف دوگانه حفظ ثبات رژیم و دسترسی آمریکا به منابع عظیم نفت عربستان ( شرکت های نفتی آمریکایی در سال 1933 قراردادهایی با حق انخصاری استخراج و صدور نفت خام عربستان امضا نموند ) راهبری شده است. شاه عبدالله عزیز بن سعود، قرارداد اکتشاف نفت با شرکت «استاندارد اویل» کالیفرنیا منعقد کرد. همین که تولید نفت عربستان و ذخایر اثبات شده آن به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم افزایش یافت، روابط استراتژیک میان آمریکا و عربستان سعودی توسعه یافت. سال 1943 اولین بار فرانکلین روزولت بر اهمیت استراتژیک عربستان برای منافع آمریکا تصریح کرد. [1] از زمان حکومت ترومن در 1950 تمام روسای جمهور آمریکا موظف بودند به یکپارچگی قلمروی عربستان اهمیت بورزند.

بعد از شکست آمریکا در ویتنام، در طی دوران جنگ سرد آمریکا سیاست خود را تغییر داد. در این راستا امریکا سیاستی را در پیش گرفت که نیکسون آن را (سیاست دوستونی ) نامید بود که ایران یکی از ستون ها و عربستان ستون دیگر آمریکا در خاورمیانه بود ،یعنی با ارسال تجهیزات نظامی فراوان به دو قدرت بزرگ محلی ایران وعربستان سعودی ،تامین امنیت خلیج فارس را به منظور استمرار منافع امریکا به آنها واگذار کرد.بر اساساین دکترین ،ایران نقش (پایه نظامی) وعربستان سعودی نقش (پایه مالی )ودر عین حال نقش پدر خوانده عربهای منطقه را عهدار گردیدند.

با توجه به این امتیازات (ریچارد نیکسون)رییس جمهور امریکا ووزیر خارجه اش (هنری کیسینجر)در راه بازگشت از مسکو در سال 1351ه.ش(1972م)در ملاقات با شاه ایران ،تسلیح وتجهیز بدون محدودیت ایران پذیرفتند.به دنبال این تصمیم ایران از 1347تا1357ه.ش نزدیک 23میلیارد دلار تسلیحات نظامی از ایالات متحده خریداری کرد. تحت چنین شرایطی شاه ایران از سوی امریکایی ها به عنوان (ژاندارم منطقه) لقب گرفت . ریچارد نیکسون در کتاب جنگ واقعی وصلح واقعی نیز نوشته است: « نفت خون صنعت مدرن است ومنطقه خلیج فارس قلبی است که این خون را مانند تلمبه به جریان می اندازد وراههای دریایی پیرامون خلیج فارس شریانهایی هستند که این خون حیاتی از انها می گذرد. »

.با تحولات اواخر دهه هفتاد این سیاست به سیاست « تک ستونی » تغییر نمود.تلاش صدام حسین برای توسعه حوزه نفوذ منطقه ای و پاگیری اسلام سیاسی در ایران، منجر به این شد که عربستان به تنهایی در سیاست منطقه ای آمریکا محوریت یابد، از این رو سیاست تک ستونی قوت یافت.[2]

 

عربستان روابط رسمی خود را از 1938 تا 1990 با شوروی قطع نمود. روسای جمهور آمریکا آرزو داشتن حکومت خدا محوری عربستان در مقابل جنبش های سکولار ملی گرا در منطقه بین دهه های 50، 60 و 70 بایستد. تصمیم گیرندگان سیاسی آمریکا در دهه 1950 عربستان را « پاپ اسلامی » می دانستند. عربستان هزینه های زیادی برای اهداف خارجی صرف نمود که بیشتر آنها در راستای جنگ سرد بود. عربستان ، ایران ،مصر ، مراکش و فرانسه گروه سفری را تشکیل دادند. که هدف آن جلوگیری از نفوذ شوروی در آفریقا بود.این کارهایی را که آمریکا نمی خواست یا نمی توانست انجام دهد را انجام می دادند.

از هنگام جنگ جهانی دوم به بعد، آمریکا امنیت عربستان سعودی را پنهان و آشکار (قبل و بعد از جنگ خلیج فارس) در عوض عرضه مطمئن نفت از عربستان سعودی تامین کرده اند؛ البته در این میان استثنای کوتاه مدتی هم وجود دارد و آن هم تحویل نفتی کوتاه مدت کشورهای عرب تولیدکننده نفت دراواخر سال 1973 است.

کارتر در زمان ریاست جمهوری­اش اعلام کرد: « هرگونه تلاش که به منظور تسلط بر منطقه خلیج فارس از سوی هر کشور خارجی انجام گیرد ، به مثابه حمله به « امنیت ملی » و « منافع حیاتی » ایالات متحده به حساب خواهد آمد ، و ما با همه وسایل از جمله وسایل نظامی به مقابله با آن خواهیم پرداخت.»[3] ریگان نیز بر همین موضع تاکید کرد.

 

با به هم خوردن توازن قوا در خایج فارس بعد از انقلاب اسلامی ایران ،آمریکا برای حفظ امنیت منطقه در جهت منافع خود ، نیروهای نظامی عربستان را تقویت بخشید تا امکان جانشینی ژاندارم منطقه را فراهم آورد. عربستان تحت تاثیر منافع استرتژیک واشنگتن و نگرانی های امنیتی خود در دهه های 80 و 90 تنها در فاصله سالهای 1985-1991 بالغ بر 52.4 میلیارد دلار در خرید جنگ افزارهای نظامی هزینه کرد.[4] مسئله خرید تسلیحات از آمریکا توسط عربستان یکی از محورهای مستحکم روابط دوکشور است که مورد توجه مسئولین امریکایی بوده است.[5] در سال 1980 آمریکا ساخت 6 پایگاه نظامی با هزینه­ای بالغ بر 27 میلیارد دلار را در عربستان آغاز نمود.[6]

در سال 1979 سه اتفاق رخ داد : تسخیر سفارت آمریکا در ایران ، اشغال حرم مکه ، حمله شوروی به افغانستان . عربستان از ترس نفوذ قدرت خمینی ناچار به تصمیم گیری و پاسخ به این سه سئوال مذهبی بود . افزایش عرق ملی مذهبی اثرات این سه اتفاق بود. عربستان بحران مکه را پاسخ داد ،  راهی برای بسیج کردن نیروها برای جهاد در افغانستان ایجاد کرد که با تشویق آمریکا همراه بود.

 

در دهه 1990، وقوع تحولاتی چون فروپاشی اتحاد شوروی و پایان تهدید کمونیسم، پایان جنگ ایر ان و عراق و به ویژه اشغال کویت از سوی عراق، باعث دگرگونی در نوع نگرانی‌ها و تهدیدات امنیتی سعودی‌ها و همچنین تغییر استراتژی آمریکا در منطقه شد. در این دوره نگرانی‌های امنیتی عربستان به سوی تهدیدات فوری و سیاست‌های جاه‌طلبانه صدام حسین معطوف شد. استراتژی آمریکا نیز یکباره از حضور ساحلی طی چندین دهه گذشته به حضور مستقیم و گسترده در کشورهای خلیج فارس و به ویژه عربستان سعودی تغییر یافت و سیاست «موازنه قوا» بین ایران و عراق جای خود را به «مهار دو جانبه» داد. در این شرایط روابط سیاسی و نظامی آمریکا و عربستان سعودی بیشتر گسترش یافت و آمریکا به فروش تسلیحات، احداث پایگاه‌های هوایی و عقد قراردادهای نظامی ـ امنیتی دوجانبه با سعودی‌ها پرداخت.

 

به رغم سطح بالای روابط دو کشور در این دهه، چالش‌ها و اختلافاتی نیز بین آمریکا و عربستان سعودی وجود داشت که در مقاطع بعدی بیشتر آشکار شد. سیاست خارجی معتدل و عمل‌گرایانه ایران در این مقطع باعث نزدیکی روابط ایران و عربستان و انتقاد سعودی‌ها از سیاست مهار ایران از سوی آمریکا شد. همچنین دهه 1990، شاهد گسترش خشونت و منازعه میان فلسطینی‌ها و اسرائیل بود و سیاست آمریکا در حمایت آشکار از اسرائیل دارای تاثیراتی منفی بر روابط دوکشور بود. مهم‌تر اینکه حضور مستقیم آمریکا در منطقه و به ویژه درعربستان سعودی و حمایت شدید از اسرائیل در مقابل فلسطینی‌ها، به رشد بنیادگرایی و گسترش اپوزیسیون داخلی در عربستان منجر شد؛ و این مسأله به عنوان یکی از متغیرهای بازدارنده روابط دو کشور در دهه بعد، ظهور و بروز پیدا کرد.

روابط آمریکا و عربستان سعودی در طول هفت دهه گذشته فراز و فرودهای بسیاری داشته اما هیچ گاه این روابط قطع نشده است. عمده ترین دلیل را هم می توان به نقش عربستان و نیاز آمریکا به این کشور نفت خیز دانست. از منظر مقامات آمریکایی نیز دو محور نفت و امنیت دلایل وجود رابطه ای نزدیک میان دو کشور می باشد.[7] در میان همه کشورهای عربی ،عربستان سعودی به طور پیوسته نزدیکترین هم پیمان آمریکا بوده است و روابط ( بر اساس نفت و منافع امنیتی ) به شکلی وسیعی یک معامله نافع میان دو کشوری که جوامع مطبوعاتیشان کمترین وجوه مشترک را در ارزش های فرهنگی و سیاسی دارند ، بوده است.

 



[1].موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر،اصلاحات سیاسی در عربستان سعودی ؛تأثیر بحران عراق بر تحولات سیاسی عربستان سعودی، ترجمه ی محسن یوسفی،(تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، 1386) ص103

[2] حسین دهشیار، « مثلث بقای دولت در عربستان سعودی: آمریکا، نفت و مذهب»، مطالعات خاورمیانه ، شماره 4 بهار 1385، ص 10

 

[3] داوود آقایی ، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، تهران ، نشر کتاب سیاسی، 1368،ص40

[4] موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر ،همان، ص 78

[5] برای نمونه رجوع کنید به :

Congressional Research Service, Saudi Arabia: Current Issues and U.S. Relations, The Library of Congress, 2002,p7

 

 

[6] داوود آقایی ، همان ،ص 36

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

با توجه به مفهوم قدرت نرم، شاید بتوان الهام بخش بودن در جهان اسلام را که یکی از اهداف سند چشم انداز است، را توضیح داد. زمانی که یک کشور منابع قدرت نرم را در اختیار داشته باشد و به درستی از آنها در راستای اهداف سیاست خارجی خود استفاده کند، نتیجه­اش الهام بخش بودن برای سایر کشورها خواهد بود. به خصوص با توجه به شرایط خاص جمهوری اسلامی ایران، که بعد از انقلاب اسلامی به شدت تحت فشار نظام سلطه قرار داشته و دارد. خود انقلاب اسلامی یک الهام بخشی در جهان اسلام و جهان سوم بود، یعنی وقوع انقلابی که نه به شرق و به غرب وابسته باشد، آنهم در زمانی که پارادایم حاکم بر وضعیت جهان دوقطبی است. استقامت و پیشرفت انقلاب اسلامی نیز بر الهام بخشی آن می­افزاید. پیشرفت در علم و فناوری نیز به دلیل جایگاه ویژه­ای که در اذهان مردم دارد، اثر مضاعفی در الهام­بخش بودن خواهد داشت.
این مطلب در سایت
ایتان منتشر شده است.

منابع قدرت نرم

« قدرت نرم » مفهومی است که دو دهه از ورودش به ادبیات روابط بین الملل و سیاست خارجی می­گذرد. جوزف نای اولین بار این مفهوم را در کتاب « مرز رهبری » مطرح نمود[1](1). و بعد از آن نیز خودش پرورش دهنده این مفهوم بود و با گذشت زمان چارچوب روشن­تری از مفهوم « قدرت نرم » ارایه گردید. نای قدرت نرم را اینگونه تعریف می­کند: « قدرت نرم عبارت است از توانایی کسب « مطلوب » از طریق جاذبه ، نه از طریق اجبار یا تطمیع »[2] (2). در آخرین مباحث منتشر شده از جوزف نای ، او سه منبع را برای قدرت نرم یک کشور بیان کرده است:

1-      فرهنگ کشور : آن بخش هایی که برای دیگران جذابیت دارد.

2-      ارزش های سیاسی : در مواردی که در داخل و خارج از کشور مورد توجه باشد

3-      سیاست خارجی در صورتی که قانونی و مسئولانه به نظر بیاید .[3] (3)

اما یکی از منابعی که جوزف نای به آن توجه نداشته است، پیشرفت­های علم و فناوری است. شاید به این دلیل که نای خود از در کشورهای جهان اول بوده، نسبت به این منبع غفلت نموده است، در صورتی که برای بسیاری از مردم کشورهای جهان سوم، سطح پیشرفت علم وفناوری کشورهای جهان اول بیشتر از فرهنگ و ارزش­های سیاسی آنها جذابیت ایجاد می­کند. اگر در سفرنامه­هایی که نخبگان کشورهای جهان سوم از سفرهایشان به کشورهای پیشرفته نوشته­اند دقت کنیم، به این نکته پی­خواهیم برد. همین نکته را در زمانی­که نمایندگان کشورهای خارجی دست­آوردهای علمی و فناوری ایران را می­بینند و متوجه عمق آن می­شوند، می­توان دید. مهندس امیری­نیا در یکی از مصاحبه­های اخیر خود به برخی از آنها اشاره نموده است. (رک: مصاحبه مهندس امیری نیا با خبرگزاری فارس)[4] (4)

الهام بخش بودن برای جهان اسلام

با توجه به مفهوم قدرت نرم، شاید بتوان الهام بخش بودن در جهان اسلام را که یکی از اهداف سند چشم انداز است، را توضیح داد. زمانی که یک کشور منابع قدرت نرم را در اختیار داشته باشد و به درستی از آنها در راستای اهداف سیاست خارجی خود استفاده کند، نتیجه­اش الهام بخش بودن برای سایر کشورها خواهد بود. به خصوص با توجه به شرایط خاص جمهوری اسلامی ایران، که بعد از انقلاب اسلامی به شدت تحت فشار نظام سلطه قرار داشته و دارد. خود انقلاب اسلامی یک الهام بخشی در جهان اسلام و جهان سوم بود، یعنی وقوع انقلابی که نه به شرق و به غرب وابسته باشد، آنهم در زمانی که پارادایم حاکم بر وضعیت جهان دوقطبی است. استقامت و پیشرفت انقلاب اسلامی نیز بر الهام بخشی آن می­افزاید. پیشرفت در علم و فناوری نیز به دلیل جایگاه ویژه­ای که در اذهان مردم دارد، اثر مضاعفی در الهام­بخش بودن خواهد داشت. لذا پیشرفت­های علم و فناوری در جمهوری اسلامی ایران در کنار سایر منابع مانند مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی و ... الهام بخشی در جهان اسلام را تقویت می­نماید. حال به بررسی این رویکرد در بیانات مقام معظم رهبری می­پردازیم.

جایگاه پیشرفت­های علم و فناوری در نگاه رهبری

در نگاه مقام معظم رهبری نیز پیشرفت­های علم و فناوری کشور منبعی برای الهام بخشی در جهان به خصوص در جهان اسلام است. در ادامه چند نمونه از اشارات ایشان را ذکر می­شود. ایشان در خطبه­های نماز جمعه پانزدهم بهمن­ماه که به بررسی تحولات جدید جهان اسلام اختصاص داشت فرمودند :« قبل از انقلاب، تکیه‌ى علم و فناورى کشور به طور کامل به غرب بود...بعد از انقلاب، خودباورى علمى و اعتماد به نفس ملى به وجود آمد؛ حضور این همه دانشمند، دانشمندان برجسته و بزرگ، در رشته‌هاى مختلف، مشاهده شد. امروز ما دانشمندانى در داخل کشور داریم که در سطح جهان، شبیه آنها و نظیر آنها قابل شمارشند؛ تعداد معدودى هستند. دانشمندان ما پیش رفتند؛ غالباً هم جوان.»[5] (5)

ایشان این مطلب را به عنوان ویژگی­ها و دست­آوردهای انقلاب اسلامی ایران بیان نمودند و نتیجه این حرکت را استقلال عملی کشور در حوزه علم و فناوری برشمردند. همچنین ایشان در دیدار با اندیشمندان جهان اسلام با اشاره به موضوع هسته­ای، پیشرفت­های علمی و فناوری را نماد پیشرفت انقلاب اسلامی می­دانند و می­فرمایند: « به امید خدا در همه‌ى میدانها پیش رفتیم. ما امروز در میدان علم هم پیشرفت کرده‌ایم. اشاره کردند به مسئله‌ى هسته‌اى ما. ما به توفیق الهى و به قدرت الهى توانستیم مسئله‌ى هسته‌اى را حل کنیم و پیش برویم.» [6] (6)

اگر در بیانات رهبر انقلاب تمرکز نماییم، این مساله به وضوح قابل مشاهده است که ایشان نماد پیشرفت در دنیا را برای یک کشور، پیشرفت­های علم و فناوری می­دانند و به این موضوع بسیار بیشتر از رشد اقتصاد بها و ارج می­دهند. به طور نمونه ایشان در دیدار اعضای مجلس خبرگان در سال 1383 می­فرمایند: « امروز در سرتاسر دنیاى اسلام، جمهورى اسلامى مطرح است؛ علت هم این است که بر سر حرف و شعار اصلى خود - که اسلام است - ایستاده است. امریکایى‌ها وقتى سند چشم‌انداز منتشر مى‌شود و مى‌بینند چشم‌انداز بیست‌ساله عبارت است از پدید آمدن یک کشور پیشرفته‌ى طراز اول در منطقه از لحاظ فناورى و دانش، با جهتگیرى و باطن و روح اسلامى و انقلابى و اثرگذار و الهام‌بخش در دنیاى اسلام، درصدد مقابله برمى‌آیند. البته اینها نمى‌توانند با اسلام مقابله کنند.»[7] (7)

به عبارتی رهبر انقلاب تبلور پیشرفت در دنیا را علم و فناوری می­دانند که به دلیل روح حاکم بر نظام اسلامی، آنها را در جهت تعالی به کار خواهد گرفت. نمونه­های دیگر از این دست بسیار است که مشتاقان خود می­توانند با رجوع مستقیم از آنها استفاده کنند.

وضعیت ایران

کشورمان از لحاظ برخورداری از این منبع الهام بخشی، وضعیت بسیار مناسبی دارد. در طول سه دهه که از انقلاب اسلامی می­گذرد، به خصوص در دهه اخیر، دست­آوردهای بسیاری در این حوزه حاصل شده است. هر کدام از این دست­اوردها توانسته است بر قدرت الهام بخشی انقلاب اسلامی اضافه نماید. در اینجا چند نمونه از دست­آوردها را اشاره می­نمایم.

1-      فناوری غنی­سازی اورانیوم: از سال 1382 که پرونده هسته­ای ایران، در مجامع بین المللی به جریان افتاد، یک نکته­ای وجود داشت که زیاد مورد توجه نبود، اما به مرور زمان با روشنگری­هایی که مقامات ایران به خصوص رهبر انقلاب داشتند، این مساله پررنگ گردید. نکته مهم این بود که کشور ایران بدون تکیه بر قدرت­های غربی توانسته بود به فناوری صلح­آمیز هسته­ای دست پیدا کند و این پیشرفت برای بسیاری از کشورها آرزویی دست نیافتنی بود. چرا که تا قبل هر کشوری که می­خواست به فناوری هسته­ای دست پیدا کند به ناچار باید دست به سوی یکی از قدرت­های هسته­ای دراز کند. تشکیل ان پی تی نیز بر همین نظریه استوار بود، و قدرت­های هسته­ای احتمال بسیار کمی می­دادند که کشوری خود مستقلا بتواند به فناوری هسته­ای دست پیدا کند لذا به ناچار باید در چارچوب قوانین آنها عمل نماید. علت بسیاری از مخالفت­ها همین مطلب مهم بوده است. درست است که هزینه­های زیادی در این قضیه به ایران تحمیل شد، اما ناخواسته سبب تبلیغ انقلاب اسلامی گردید و با مرور زمان بعد ایجابی این مساله که توانایی کسب فناوری هسته­ای بود، خود را نمایان نمود.

2-      فناوری ساخت و ارسال ماهواره: یکی از شاخص­هایی که برای تبدیل شدن به قدرت در روابط بین­الملل مورد توجه است، توانایی ساخت و ارسال ماهواره می­باشد. چرا که این فناوری از پیچیده­ترین فناوری­ها و از قدرت­زا ترین آنهاست. هر کشوری که بتواند فضا را در اختیار خود قرار بدهد، از ابعاد مختلف بر توانایی خود خواهد افزود. سابقه این مساله به بعد از جنگ جهانی و رقابت میان دو ابرقدرت آن زمان یعنی شوروی و آمریکا بازمی­گردد. جمهوری اسلامی ایران اولین کشور اسلامی است که توانسته این فناوری را کسب و عملیاتی نماید. این موفقیت تاثیرات زیادی در وجهه بین المللی جمهوری اسلامی ایران داشت. در گزارشی که CSIS ( مرکز مطالعات راهبردی و بین الملل آمریکا ) به قلم جیمز لوییس منتشر نمود، به تاثیر این موفقیت در تثبیت مشروعیت و قدرت جمهوری اسلامی ایران اذعان شده بود.

3-      داروهای نوترکیب: یکی از شاخص­های کشورهای پیشرفته، توانایی آنها در درمان امراض و تولید داروهای مناسب بیماری­ها است. کشورهای پیشرفته بسیار از این شاخص در جهت نشان دادن وجهه­ای خوب و انسان­دوستانه از خود در جهان استفاده می­نمایند. بر همین مبنا است که برای خود صلاحیت دخالت در امور کشورهای عقب افتاده به خصوص آفریقایی را می­دهند. جمهوری اسلامی ایران توانسته در این حوزه مهم دست­آوردهای بسیار خوبی داشته باشد. نمونه این دست­آوردها داروی آیمود است که برای درمان بیماری ایدز ساخته شده است.

4-      فناوری نانو: جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای جهان اسلام، رتبه اول را در تولید علم در حوزه نانو دارد. ایران یکی از چهار کشوری است که توانسته برپایه دانش بومی خود استاندارد نانو را منتشر نماید. سطح علم و فناوری نانو در کشور ایران همسطح با کشورهای مطرح مانند آلمان، ژاپن، آمریکا است. همین دست­آوردها بود که برزیل را در همکاری علمی و فناوری با ایران مشتاق نمود. نانو یکی از حوزه­هایی است که به دلیل نو بودن، اعتبار بسیاری برای جمهوری اسلامی ایران کسب نموده است. دستگاه نانوسکوپ که به هدیه­ای مرسوم تبدیل شده است و از سوی رییس جمهور به روسای دیگر کشورها هدیه داده می­شود، تنها یکی از دست­آوردهای حوزه نانو است.

5-      و...

جایگاه دیپلماسی علم و فناوری

منبع قدرت خود قدرت نیست. یعنی اگر با ابزار مناسب از منبع بهره­برداری نشود، آن منبع به قدرت تبدیل نخواهد شد. جوزف نای دیپلماسی عمومی را به عنوان ابزاری که می­توان منابع قدرت نرم را به قدرت نرم تبدیل نمود، برمی­شمارد. اما برای منبعی مانند پیشرفت­های علم و فناوری، تنها دیپلماسی عمومی کارآمد نخواهد بود. هر چند که دیپلماسی عمومی می­تواند بخش­های مهمی از این مساله را پوشش دهد. آنچه که به نظر می­آید باید استفاده شود، دیپلماسی علم و فناوری است. این نوع دیپلماسی به دلیل تخصصی کردن حوزه مد نظر خود، بسیار مفیدتر می­تواند منابع را به قدرت تبدیل نماید.

همانطور که بیان شد کشور ما از لحاظ داشتن منبع پیشرفت علم و فناوری برای قدرت الهام بخشی، به خصوص در دهه اخیر بسیار غنی است، لذا برای تبدیل شدن این منابع به قدرت نیاز است تا دیپلماسی علم و فناوری به طور جدی در کشور ما پیگیری شود.



[1] - هادیان, ناصر.و  احمدی, افسانه. (1388). جایگاه مفهومی دیپلماسی عمومی. فصلنامه بین المللی روابط خارجی , 3, 85-117،ص101

[2] - نای, جوزف. (1387). قدرت نرم. (سید  محسن روحانی, و مهدی ذوالفقاری, مترجم) تهران: انتشارات امام صادق (ع)، ص24

[3] - نای ، جوزف. همان .ص 51

[4] -http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8911021035

[5] -http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10955

[6] -http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=11285

[7] -http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8588

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

20 فروردین روز ملی فناوری هسته­ای است، پرونده­ی هسته­ای ایران به عقیده بسیاری از کارشناسان و تحلیل­گران مسایل بین الملل، مهمترین موضوع سیاست خارجی ایران در دهه گذشته بوده است. موضوعی که هنوز نیز محل توجه بوده و آثار زیادی در روابط خارجی ایران به جای گذاشته است. صدور 4 قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل، اعمال تحریم­های کم­سابقه از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا از جمله این آثار است. در همین چند روز گذشته بود که مقامات دولتی آمریکا اعلام نمودند شرکت دولتی نفت بلاروس را به دلیل همکاری نفتی با ایران تحریم کرده­اند. علی­رغم این­گونه فشارها جمهوری اسلامی ایران توانست به فناوری غنی­سازی و تهیه سوخت نیروگاه اتمی دست­یابد و این خود به معنای عدم اثرپذیری ایران از تحریم­های صورت گرفته است. در اینجا به بررسی دست­آوردهای پرونده هسته­ای از منظر قدرت نرم خواهیم پرداخت.

این مطلب در پورتال جامع سیاسی سیاست ما منتشر شده است.

قدرت نرم

همانطور که می­دانید، قدرت نرم مفهومی است که در دهه­های اخیر وارد ادبیات روابط بین الملل گردیده است. جوزف نای، یکی از متفکرین برجسته آمریکا، این مفهوم را ابداع و آن را پرورش داده است. خود او در تعریف این مفهوم می­گوید: «قدرت نرم عبارت است از توانایی کسب « مطلوب » از طریق جاذبه ، نه از طریق اجبار یا تطمیع . قدرت نرم از جذابیت فرهنگ ، ایده آل های سیاسی، و سیاست های یک کشور ناشی می شود. وقتی سیاست های ما از نظر دیگران مشروع و مورد قبول باشد، قدرت نرم ما افزایش می یابد.»[1] براساس این تعریف باید دید پرونده هسته­ای ایران چگونه توانسته است از طریق ایجاد جاذبه به مطلوب خود ( یا همان اهداف سیاست خارجی خود) برسد.

اهداف سیاست خارجی ایران

تمامی اهداف سیاست خارجی ایران در چارچوب یک پارادایم ساخته شده است. از بعد از انقلاب اسلامی و در دوران امام(ره) دوگانه مستکبر و مستضعف و بعد از ایشان و در دوران رهبر معظم انقلاب دوگانه سلطه­گر و سلطه­ستیز که ترجمه همان مستکبر و مستضعف است، بر سیاست خارجی ایران حاکم بوده است. رهبر انقلاب بارها به مسئولین دستگاه دیپلماسی این مطلب را گوشزد کرده­اند که رویکرد سیاست خارجی ایران مبارزه با سلطه­گری و الگوی حاکم برآن « سیاست تعاملی ضد نظام سلطه» است.[2] لذا هدف اصلی سیاست خارجی ایران را باید مقابله با نظام سلطه و تقویت جبهه سلطه­ستیزان دانست. در نتیجه ایران از قدرت نرم خود در راستای این هدف استفاده می­نماید. به عبارتی قدرت نرم ایران از یک طرف در جهت تضعیف نظام سلطه و از طرف دیگر در جهت تقویت جبهه سلطه­ستیزان استفاده می­شود. کشورهای اسلامی و به­خصوص ملت­های مسلمان اصلی­ترین جامعه هدف در تقویت جبهه سلطه­ستزان هستند و برای همین تاثیرات مسایل مختلف برآنها باید مدنظر قرار بگیرد. از همین منظر نیز می­توان تاثیرات پرونده هسته­ای را بررسی نمود.

پیشرفت­های علمی و فناوری

یکی از تاثیرات بسیار مهم موضوع هسته­ای در تقویت قدرت نرم ایران، انعکاس پیشرفت­های علمی و فناوری ایران در میان کشورهای دیگر و خصوصا ملت­های مسلمان بوده است. با اینکه در ابتدای مطرح شدن مساله هسته­ای ایران، رسانه­های نظام سلطه سعی در ترسیم نمودن چهره­ای وحشتناک از ایران و توانمندی­ هسته­ای آن داشتند، اما با گذشت زمان و موفقیت مسئولین کشور در شفاف کردن مساله هسته­ای، جنبه علمی این موضوع خود را پررنگ­تر نشان داد. این موضوع که کشور ایران توانسته­ با اتکا به توانمندی علمی دانشمندان جوان خود به فناوری پیچیده­­ی تولید سوخت هسته­ای دست پیدا کند، تاثیر بسیار زیادی بر افکار عمومی و خصوصا نخبگان جهان اسلام داشته است. چرا که برای بسیاری از آنان این مساله نهادینه شده بود که جوامع اسلامی نمی­توانند بدون وابستگی به کشورهای غربی پیشرفت نمایند و هرگونه پیشرفت لازمه­اش ایجاد وابستگی است، به همین سبب نخبگان جهان اسلام و خصوصا نخبگان جامعه عرب گرایش زیادی به غرب دارند. اما موفقیت ایران در دستیابی به فناوری صلح­آمیز هسته­ای بدون اینکه در این فرایند وابستگی خاصی به کشورهای دارنده این فناوری داشته باشد - چرا که از طرف همان کشورها به شدت دچار محدودیت شده بود- مثال نقضی بود برای ابطال این اندیشه و ابطال این اندیشه مقدمه­ای است برای جدا نمودن مسیر کشورهای اسلامی از راه قدرت­های غربی که علاوه بر تضعیف نمودن نظام سلطه ، سبب تقویت جبهه ضدنظام سلطه خواهد شد. برای نمونه دکتر احسان بعدرانی رئیس مجموعه دینی در مرکز پژوهشهای استراتژیک سوریه در دیدار از نمایشگاه فناوری­های پیشرفته ایران در سوریه و پس از دیدن دست­آوردهای علمی ایران گفت: « انقلاب نه فقط برای ایجاد قدرت مادی و جسمانی است، بلکه انقلاب حقیقی سرپرستی جامعه و هدایت عقل‌ها و اندیشه‌ها به وسیله‌ی علم و دانش است،که تمدنی برآمده از اندیشه‌ی اسلامی را بنا کند. و امروز معلوم شد که دانش‌مندان مسلمان توانایی چنین کاری را دارند و می‌توانند تمدنی ایجاد کنند که  در خدمت بشریت و کرامت انسانی باشد.» [3]  پرونده هسته­ای تاثیر بسیاری در توجه کشورهای دیگر به توانمندی­های علمی و فناوری ایران داشت. موفقیت­های ایران در کسب فناوری هسته­ای و در کنار آن دستیابی به فناوری­های دیگر همچون پرتاب ماهواره، فناوری نانو، داروهای نوترکیب مانند آیمود و آنژی پارس؛ در دل خود اثبات کارآمدی نظام اسلامی حاکم بر ایران را دارد و این به معنای کارآمدی اندیشه اسلامی در اداره جامعه است. در نتیجه این مدل در نگاه نخبگان و مردم کشورهای اسلامی مطلوب خواهد بود. مطلوبیت مدل به همراه خود مطلوب بودن جهت­گیری­های سیاسی آن کشور را دارد یعنی ضدیت با نظام سلطه و حمایت از مستضعفان جهان؛ و این همان اثرگذاری قدرت نرم ایران است.

چالش با نظم حاکم بر نظام بین­الملل

یکی از تاثیرات مقاومت ایران در مساله هسته­ای، به چالش کشیدن نظم موجود در روابط بین الملل است. معاهده ان­پی­تی، معاهده­ای است که تعیین کننده نظم بین المللی در حوزه فناوری هسته­ای است. این معاهده با تقسیم کشورها به دو دسته دارا و ندار، به­عنوان تقویت کننده سلطه کشورهای قدرتمند عمل می­نماید. براساس مکانیزمی که در این معاهده طراحی شده است، برنامه­های کشورهایی که فناوری هسته­ای ندارند و خواهان دست­یابی به آن هستند، زیر نظر کشورهای دارنده فناوری هسته­ای انجام خواهد شد. در نتیجه کشورهای دارنده به راحتی کشورهای ندار را کنترل نموده و به دلیل برتری علمی و فناوری، آنها را به خود وابسته می­نمایند. اما مورد ایران و نحوه دستیابی آن به فناوری هسته­ای نقض کننده این نظم بود. برای همین نیز کشورهای سلطه­گر با تمامی توان به مقابله با ایران برخاستند. ایران نظمی را که آنها حاکم نموده بودند که تامین­کننده منافع آنها بود، نادیده گرفت. اما همین چالش سبب گردید، مشروعیت نظام حاکم به چالش کشیده شود. مشروعیت این نظام در تامین منافع تمامی کشورها بود و با همین ادعا توانسته بود رضایت کشورهای مختلف را جلب نماید، اما با مطرح شدن و ادامه یافتن مساله­ای هسته­ای ایران، این مشروعیت دچار تزلزل گردید. مقاومت ایران در مساله­ای هسته­ای و راهبرد شفاف­سازی که در پیش گرفت، منجر به دو دسته­شدن کشورها گردید. از سویی تعداد بسیاری از کشورها از برنامه هسته­ای ایران حمایت نمودند که نمونه آن بیش از صد کشور عضو جنبش عدم تعهد است، و از طرف دیگر کشورهایی که با برنامه هسته­ای ایران مخالف بودند و اکثر آنها از کشورهای قدرتمند هستند. این دو دسته شدن شکل­گیری هویت را به دنبال دارد. به عبارتی ایران توانست با استفاده از فرصت پرونده هسته­ای خود به هویت سلطه­ستیزان شکل دهد و از طرفی هویت سلطه­گران را در افکار عمومی شفاف­تر نماید. به همین دلیل است که کشورهایی مانند برزیل، ونزوئلا، ترکیه از برنامه هسته­ای ایران حمایت جدی می­کنند. آنان نوعی همسانی میان خود و ایران احساس می­نمایند، خودیتی که در مقابل غیریت غرب ایستاده است. همچنین این مساله را ما در ملت­ها و یا همان افکار عمومی مشاهده نمودیم. آخرین نظرسنجی که از مردم کشورهای عربی درباره برنامه هسته­ای ایران انجام شده بود حاکی از عدم احساس خطر از سوی آنها نسبت به برنامه هسته­ای ایران بود و آنان دستیابی به فناوری هسته­ای را حق ایران می­دانستند، در عین حال که رژیم صهیونیستی را خطر اصلی می­دانستند[4]. اینها نشان ترک برداشتن مشروعیت نظام بین الملل حاکم است. هرچه مشروعیت نظام بین الملل در میان کشورها و ملت­های جهان کاهش پیدا کند، در راستای همان هدف کلان سیاست خارجی ایران یعنی تضعیف نظام سلطه است، و پرونده هسته­ای ایران توانست تاحدی قابل توجهی این مهم را انجام دهد. البته نمی­توان گفت که تاثیر اصلی را داشته است، چرا که در کاهش مشروعیت نظام سلطه مسایل دیگری نیز موثر است که مهمترین آن موضوع فلسطین است، اما مساله هسته­ای نیز سهم قابل توجهی داشته است.

به این نکته نیز باید توجه کرد که مسئولین کشورمان به خوبی توانستند مساله هسته­ای را با مساله دفاع از حق خود پیوند زنند، و مقاومت در مساله هسته­ای را مقاومت در مسیر احقاق حق نشان دهند. این حرکت سبب گردید هم در میان مردم داخل و هم در میان مردم مسلمان خارج، مساله هسته­ای، مساله­ای حق­طلبانه دیده شود و لذا استقامت در مسیر حق­طلبی امری مطلوب و مشروع باشد. همچنین کسانی که در مقابل این مسیر قرار دارند، افرادی ظالم محسوب خواهند شد، و چون این تناظر با واقعیات همخوانی داشت، سبب شد تا آنها با کشور ایران احساس همدلی نمایند و علاوه بر مشروع دانستن حرکت ایران، نسبت به مشروعیت مخالفان آن احساس تردید نمایند.

نتیجه­گیری

پرونده هسته­ای ایران علاوه برجوانب مختلف امنیتی و نظامی که دارد، می­تواند به عنوان منبع قدرت نرمی برای کشور ایران محسوب شود. با دیپلماسی عمومی قوی و مدیریت شده می­توان از این منبع به خوبی در راستای اهداف سیاست خارجی استفاده نمود. متاسفانه به دلیل غلبه ابعاد امنیتی و نظامی این موضوع کمتر از این زوایه نگریسته شده است. در صورتیکه که ظرفیت­های خوبی برای استفاده در دیپلماسی عمومی در قضیه هسته­ای وجود دارد.



[1] - نای, جوزف. قدرت نرم. ترجمه سید محسن روحانی و مهدی ذوالفقاری. تهران: انتشارات امام صادق (ع), 1387.ص24

[2] - رک: دیدار رهبر انقلاب با مسئولین سیاست خارجی سال 1388

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=8955&q

[3] - گزارش برگزاری نمایشگاه فناوری­های پیشرفته جمهوری اسلامی ایران در سوریه 18 تا 21 بهمن 1389،شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران

[4] -http://fa.alalam-news.com/node/1483

  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

نمایشگاه محصولات فناوری های پیشرفته جمهوری اسلامی ایران در ایام دهه فجر در دمشق برگزار گردید. این نمایشگاه که در نوع خود اولین نمایشگاه خاص دست آوردهای فناورانه ایران در خارج از کشور است، نیاز به بررسی دقیق تر برای پی بردن به ابعاد مختلف آن دارد.

این مطلب در سایت ایتان
منتشر شده است.

مقدمه
نمایشگاه محصولات فناوری های پیشرفته جمهوری اسلامی ایران در ایام دهه فجر در دمشق برگزار گردید. این نمایشگاه که در نوع خود اولین نمایشگاه خاص دست آوردهای فناورانه ایران در خارج از کشور است، نیاز به بررسی دقیق تر برای پی بردن به ابعاد مختلف آن دارد. برای اینکه بهتر بتوان در مورد این رویداد صحبت نمود، ابتدا به چگونگی روند برپایی نمایشگاه باید پرداخت.

روند برپایی نمایشگاه

در مهرماه امسال رییس جمهور سوریه آقای بشار اسد طی سفری که به ایران داشتند از نمایشگاه کوچکی که برای ایشان برگزار شده بود دیدن کردند و بعد از دیدن نمایشگاه از دکتر احمدی نژاد درخواست کردند تا نمایشگاهی بزرگتر در دمشق برگزار شود. اگر به این روند دقت نماییم، متوجه چند نکته خواهیم شد:

1-توجه ویژه ای به حوزه علم و فناوری که در میان مسئولین ارشد کشور ما وجود دارد، سبب گردید که در هنگام دیدار رییس جمهور سوریه نمایشگاه اولیه برگزار گردد. مطمئنا گزینه های بسیار دیگری نیز برای به نمایش گذاشتن بوده و هست، اما اینکه نمایشگاه محصولات فناورانه انتخاب گردید، به دلیل اهمیت دادن به این حوزه از طرف مسئولین بوده است. در چند سال اخیر در کشور این نگرش ایجاد شده است که حوزه علم و فناوری های پیشرفته، حوزه راهبردی برای نظام می باشد، تاکیدات بسیار مقام معظم رهبری و حمایت های ویژه ایشان از این حوزه، توجه بسیار خوب از سوی ریاست محترم جمهور و معاون علمی ایشان از نمونه هایی است که می توان اشاره نمود. بدون شک این اتفاق حاصل توجه مدیران ارشد و نیز فعالیت های مدیران این حوزه بوده است، و برای اینکه بتوان در آینده این رویکرد را حفظ نمود، نیاز است تا برنامه های مختلف برای مسئولین ارشد کشوری داشت. این حرکت خود بسترساز حمایت دستگاه سیاسی کشور از حوزه علم و فناوری است که در نهایت منجر به شکل گیری پدیده دیپلماسی علم و فناوری می شود.

2-ارتباط نزدیک میان کشور ایران و سوریه بستر شکل گیری مناسبات و تعاملات مختلف میان این دو کشور گردیده است. تعاملات علمی و فناوری نیز در همین بستر شکل گرفته است. اگر روابط مناسب و همسویی سیاسی میان ایران و سوریه نبود، بعید بود که نمایشگاهی با این وسعت و حجم در کشور سوریه برگزار گردد. روند بالا به پایین در تعاملات علمی و فناوری، کمک بسیاری در باز کردن مسیر برای فعالان حوزه علم و فناوری می نماید، به خصوص در فناوری های پیشرفته این نیاز بیشتر احساس می شود. به طور نمونه اگر توافق میان مسئولین ارشد دو دولت وجود نداشت، پذیرش دست آوردهای پزشکی از سوی سوریه دور از ذهن بود. در اینجا می توان نقشی که روابط دیپلماتیک می تواند برای ایجاد و گسترش تعاملات علمی و فناوری را درک نمود. در تئوری های همگرایی در روابط بین الملل، تئوری با نام همگرایی بین دولتی (1) وجود دارد، که تاکیدش بر نقش دولتمردان و مسئولین در شکل گیری همکاری و همگرایی میان دو یا چند کشور است. مطلب فوق بر اساس این تئوری قابل تبیین می باشد.

تاثیر نمایشگاه در وضعیت بین المللی ایران

جمهوری اسلامی ایران به دلیل تقابل سیاسی که با نظام حاکم بر روابط بین الملل دارد، فشارهای زیادی از سوی نظام سلطه متحمل می شود. پرونده هسته ای ایران نیز بهانه ای است که از سال 1382 برای اعمال فشارهای بیشتر بر کشورمان مورد استفاده کشورهای زورگو قرار می گیرد. تحریم هایی که از ابتدای انقلاب و به خصوص بعد از به جریان افتادن پرونده هسته ای بر ایران تحمیل شده است، هسته اصلی اش را علم و فناوری تشکیل می دهد. برای نمونه تنها کافی است که به لیست بلند بالای تحریم های اتحادیه اروپا نگاهی بیندازیم تا این موضوع را درک نماییم. با توجه به این مساله، وقتی جمهوری اسلامی ایران نمایشگاهی از محصولات فناوری پیشرفته خود در یک کشور دیگر که همسو با ایران است، برگزار می کند پیام های محکمی برای نظام سلطه دربر خواهد داشت. یکی از آثار این نمایشگاه اثبات وجود پویایی علمی در کشور ایران است، همان چیزی که نظام سلطه به دنبال نابود کردن آن بودند. به عبارتی دیگر این نمایشگاه سند عینی در بی نتیجه ماندن تحریم ها است که البته رسانه های غربی نیز به این مطلب اذعان کرده اند. خبرگزاری آسوشیتدپرس در تحلیلی با عنوان « نمایشگاه فناوری ایران پیامی حاکی از بی اعتنایی و مقاومت به غرب می‌فرستد» به تحلیل این نمایشگاه از این زوایه می پردازد. (2) این نکته در نگاه مسئولین و متخصصین سوری نیز وجود داشت و آنها نیز نمایشگاه را دلیلی بر تحریم نشدنی بودن ایران می دانستند. (3)

در نگاه مسئولین ایرانی تحریم های صورت گرفته علیه ایران، زمینه ساز ورود فعالانه ایران در عرصه فناوری های پیشرفته گردیده است، و اگر تحریم ها نبود شاید این اتفاق رخ نمی داد. این مساله را بارها حضرت امام خمینی(ره) تاکید نموده و رهبر انقلاب نیز بیان کرده اند. مسئولین برگزاری این نمایشگاه نیز با داشتن یک چنین نگاهی اقدام به برگزاری نمایشگاه داشتند که این مساله در کنفرانس خبری که مهندس امیری نیا ( مسئول دفتر همکاری های فناوری و نوآوری ریاست جمهوری ) قبل از برگزاری نمایشگاه در تهران داشتند، به صراحت بیان گردید. پس می توان به این نتیجه رسید که مسئولین کشورمان به خوبی به وزن و اهمیت دست آوردهای علمی و فناوری آگاه و از وزن آن در معادلات جهانی مطلع می باشند. این خود فرصتی بسیار مغتنم برای پی ریزی و نهادینه کردن دیپلماسی علم و فناوری در کشور می باشد.

یکی دیگر از نتایج بلند مدت برگزاری این چنین نمایشگاه هایی در کشورهای اسلامی، الهام بخشی به آن کشورهاست. این نمایشگاه حاصل استقلالی است که کشور ایران بعد از انقلاب اسلامی به دست آورده است. بسیاری از کشورهای وابسته به نظام سلطه به دلیل ترس از عدم امکان پیشرفت بدون وابستگی، از اینکه بخواهند رویه ای مستقل در روابط بین الملل اخذ کنند، دوری می نمایند. به خصوص کشورهای جهان اسلام به این مساله مبتلا هستند. کارهایی مانند این نمایشگاه که نماد پیشرفت در عین مستقل بودن است، کمک بسیاری در الهام بخشی به کشورهایی که مانند ما هستند می کند. به عبارتی به آنان این پیام را که «ما می توانیم» ارسال می کند. برای اینکه پیام به خوبی منتقل گردد نیاز جدی است تا نمایشگاه های مانند این نمایشگاه در دیگر کشورهای اسلامی و جهان سوم برپا گردد. این کار یکی از راه های رسیدن به هدف چشم انداز بیست ساله یعنی الهام بخش بودن در جهان اسلام است.

دست آوردهای نمایشگاه

برگزاری چنین نمایشگاهی برای دولت ایران و فعالین حوزه علم و فناوری نتایجی را دربردارد که می توان آنها را برشمرد:
1-برای دو کشور ایران و سوریه تعمیق روابط دوجانبه مساله بسیار مهمی است. کشورهایی که در عرصه روابط بین الملل همسویی سیاسی دارند، به شدت نیازمند تعمیق روابط میان خود هستند. روابط میان دو کشور اگر محدود به روابط سیاسی باشد، در گذر زمان دستخوش تغییرات خواهد شد. وقتی کشوری نگاه راهبردی به روابط خود با کشور دیگر دارد، تلاش خود را سمتی معطوف می کند تا بتواند روابط و تعاملات خود را در حوزه-های مختلف با آن کشور ایجاد و گسترش دهد. حوزه های اقتصادی، فرهنگی، علمی و ... از جمله حوزه هایی است که اگر روابط در آنها شکل بگیرد، نوعی وابستگی متقابل را شکل می دهد که نتیجه این وابستگی متقابل گره خوردن منافع دو کشور در داشتن رابطه با یکدیگر است. در نتیجه کشورها تامین منافع خود را در حفظ و گسترش روابط با یکدیگر می بینند، و به دلیل وجود بستر مناسب سیاسی، به تدریج همگرایی در آنها شکل می گیرد. با این حساب می توان گفت که گسترش تعاملات میان ایران و سوریه در حوزه هایی مانند علم و فناوری سبب تعمیق روابط میان دو کشور و پیوند خوردن منافع آنها با هم می شود. این امری مطلوب از نظر مسئولین دو کشور می باشد. به خصوص کشور ایران که بر اساس اهداف سیاست خارجی خود در صدد گسترش روابط با کشورهای جهان اسلام است.

2-سوریه یکی از کشورهای عربی است، و می توان این کشور را پلی میان کشور ایران و جهان عرب دانست. همکاری میان ایران و سوریه علاوه بر اینکه بازارهای جدیدی برای محصولات فناورانه جمهوری اسلامی ایران ایجاد می کند، سبب نزدیک تر شدن ایران به بازارهای کشورهای عربی خواهد شد. اگر میان شرکت های ایرانی و سوری قراردادهای تولید مشترک منعقد گردد، به راحتی می توان با برند یک کشور عربی در میان بازارهای سایر کشورهای عربی نفوذ کرد. باز شدن بازارهای جدید برای شرکت های فناورانه ایرانی سبب توسعه یافتن اقتصاد دانش بنیان در کشور و توسعه علم و فناوری می شود. که این مساله مطلوب مقامات اقتصادی و سیاسی کشورمان است.

پی نوشت ها:
1- Intergovernmentalism

2- رک : وب سایت خبری ای بی سی نیوز
http://abcnews.go.com/Technology/wireStory?id=12828940

3- http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8911200030
  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

در روزهای پایانی سال پیش در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل قطعنامه‌ای علیه جمهوری اسلامی ایران تصویب شد که در طی آن گزارشگر ویژه‌ای برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین گردید و از ایران درخواست شد تا با این گزارشگر ویژه همکاریهای لازم را به عمل آورد. آیا جریان دانشجویی لازم است دراین‌باره حساسیت داشته باشد؟ این سئوالی است که در ادامه به تشریح آن می‌پردازیم تا بتوان به جواب‌هایی برای آن رسید.
این مطلب در سایت عدالتخواهی
منتشر شده است.
همچنین در نشریه پنجره شماره 86 با عنوان
کارنامه سیاه منتشر گردید.

  1. اکثرا می‌دانیم که منشور حقوق بشر برآمده از تفکر اومانیستی حاکم بر دنیای غرب است. لذا با بررسی اولیه  بندهایی کاملا متعارض با اصول و احکام اسلامی در آن مشاهده می‌نماییم. اتفاقاتی که در زمان مطرح شدن پیوستن ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان روی داد را به یاد داریم. آن حوادث ناشی از همین اختلاف است. برای همین لزوما محکومیت بر اساس بندهای منشور حقوق بشر بد نیست و ما نباید ناراحت شویم. اما نکته‌ای که باید در نظر داشته باشیم جایگاه این مساله در میان ملل دیگر و جایگاه ابزاری این موضوع در روند نظام سلطه است.
  2. بعد از کشتارهای فجیع در جنگ جهانی دوم و با سابقه ای که از جنگ جهانی اول در اذهان ملل غربی وجود داشت، آنان سعی کردند تا با جدیت بیشتری مباحث حقوق بشری را دنبال کنند. اما این تنها ظاهر ماجرا بود. زیرا آنچه در واقع رخ داد استفاده ابزاری از این پدیده بود. در جریان جنگ سرد و تقابل دو بلوک شرق و غرب ، یکی از مهمترین ابزار رسانه‌ای غرب علیه شرق، موضوعات حقوق بشری بود. به عبارت دیگر استفاده از این ابزار برای تحت فشار قرار دادن جریان‌های مخالف سلطه غرب در طول زمان سابقه‌دار بوده است. بعد از جنگ سرد و با فروپاشی شوروی نیز جهان اسلام و به خصوص جمهوری اسلامی ایران هدف این موضوع قرار گرفت. با استفاده از همین ابزار است که چهره غیرواقعی از ایران در میان ملت‌های غربی ایجاد کرده‌اند.
  3. به نظر برخی از کارشناسان حقوق بین‌الملل مساله حقوق بشر برای ایران این ظرفیت را دارد که بعد از پرونده هسته‌ای به عنوان چالشی بین‌المللی مطرح شود. در حال حاضر به دلیل وجود مساله هسته‌ای ایران این موضوع درحاشیه قرار دارد، اما با کمرنگ شدن مساله‌ای هسته‌ای و به حاشیه رفتن آن نظام سلطه مساله حقوق بشری را در فضای بین‌الملل مقابل جمهوری اسلامی ایران بلند خواهد نمود. همین الان نیز این اتفاق در حال رخ دادن است. تعیین بازرس ویژه که با تصویب قطعنامه ضد ایرانی صورت گرفت نشان دهنده آماده شدن نظام سلطه برای یک حرکت تهاجمی علیه جمهوری اسلامی ایران در این موضوع است. بد نیست بدانیم که این حرکت از حدود یکسال پیش شروع شده و طی برنامه‌ریزی مناسبی در طی یکسال به نتیجه رسیده و حتی کشورهایی مانند برزیل نیز به این قطعنامه رای مثبت داده‌اند، که این نشان دهنده ابهام موجود در اذهان کشورهایی است که با جمهوری اسلامی ایران همسویی سیاسی دارند . لذا جمهوری اسلامی ایران باید تلاش خود را برای رفع این ابهام انجام دهد.
  4. با این حساب جریانات داخلی باید آماده باشند تا رویارویی مانند آنچه در موضوع هسته‌ای انجام دادند، انجام دهند. در موضوع هسته‌ای جریانات دانشجویی پیش‌قراول حمایت از حقوق ملت در مقابل سلطه‌جهانی بودند، و در این مساله نیز این کار را می‌توانند انجام دهند. با تفاوت‌هایی که مساله حقوق بشر دارد برای جریانات غیر دولتی یا همان گروه‌های مردم نهاد فضای بیشتری وجود دارد تا بتوانند نقش خود را ایفا نمایند. ایفا کردن نقش البته نیاز جدی به داشتن آگاهی مناسب، راهبرد مناسب و جدیت در کار دارد.

از جمله مسایلی که می‌توان در این زمینه انجام داد

  1. در طول تاریخ نیم قرنی که از تصویب منشور حقوق بشر می‌گذرد، موارد بسیار زیادی وجود دارد که نشان دهنده استفاده ابزاری نظام سلطه از این قالب خوش‌رنگ و لعاب است. گروه‌های دانشجویی می‌توانند با استخراج این موارد و انتشار آنها در ایجاد فضای رسانه‌ای و جهت دهی افکار عمومی موثر باشند. به خصوص اینکه در قدم اول مردم خودمان باید آگاهی لازم را به دست آورند. در مساله‌ای هسته‌ای هم این موضوع اثبات شد که تا مردم به میدان نیایند و از حقوق خود دفاع نکنند، نمی‌شود در مقابل زورگویی نظام سلطه ایستاد.
  2. موارد بسیاری از نقش حقوق بشر وجود دارد که توسط کشورهای داعیه‌دار حقوق بشر و به خصوص آنهایی که در تصویب این قطعنامه موثر بودند، انجام شده است. به طور مثال آمریکا که کارنامه بسیار سیاهی چه در داخل کشورش و چه در کشورهای دیگر داشته است. تبعیض نژادی موجود در ایالت‌های آن کشور، که با وقوع طوفان کاترینا خودش را به جهانیان نشان داد. زندان‌های ابوغریب و گوانتامو، کشتار غیر نظامیان در افغانستان و عراق برای بهره کشی از منابع طبیعی آنان و … و یا انگلستان که اگر تنها سابقه استعماری آن کشور را بررسی کنیم حتی در زمان کنونی، کارنامه‌ای سیاه‌تر از آمریکا خواهد داشت. فرانسه ، کانادا و … نیز همین‌گونه هستند. از تمامی موارد اشکارتر جنایات رژیم صهیونیستی است که با حمایت همین قدرت‌ها در حال انجام است. تنها نیاز است که گروهی با صرف زمان مناسب نسبت به استخراج این موارد از میان رسانه‌های گروهی‌ آنها اقدام نماید و آنها را انتشار دهد. متاسفانه به دلیل قدرت نظام سلطه در خبرسازی و شکل‌دهی به افکار عمومی، این‌گونه موارد ضد حقوق بشری به راحتی به حاشیه می‌روند.
  3. باید از دستگاه دیپلماسی کشور برای کسب آمادگی در مقابل جریان ایجاد شده مطالبه نمود. ایران در گذشته نیز در معرض این اتهامات بوده است، اما وضعیت فعلی با گذشته متفاوت است. برگه‌های بسیاری به نفع ایران در منطقه و جهان وجود دارد که اگر دستگاه دیپلماسی مدیریت خوب و منسجمی داشته باشد، می‌تواند از آنها استفاده نماید. وقت زیادی نیست و احتمال زیاد گزارشگر ویژه در خرداد ماه امسال کار خود را آغاز نماید. دستگاه دیپماسی باید تلاش خود را انجام دهد تا بتواند در روند تعیین گزارشگر ویژه تاثیر گذارد و بعد از آن در روند تهیه گزارش نیز تاثیر گذار باشد. نباید تجربیات پرونده هسته‌ای دوباره تکرار شود و این صحنه نیز مانند صحنه هسته‌ای ابتدا با از دست دادن امتیازات شروع شود و بعد از ان به چاره کار اندیشیده شود. این کار را باید جریانات دانشجویی با ظرفیت‌هایی که دارا هستند انجام دهند.
  4. نامه نگاری، برگزاری جلسات سخنرانی، جلسه با مسئولین حقوق بشری و سیاست‌خارجی، برگزاری کارگاه‌های آموزشی درباره تاریخچه حقوق بشر، انتشار ویژه‌نامه و …. کارهایی است که هر یک از تشکل‌های دانشجویی می‌تواند انجام دهد.
  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

مقدمه

بر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران، رهبری جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی و سیاست گذاری آن داراست. بر اساس قانون اساسی رهبری سیاست های کلی را تعیین و به دستگاه ها ابلاغ می کنند، که این مساله حوزه سیاست خارجه را نیز شامل می شود. علاوه بر این رهبری با داشتن نمایندگانی در مراکز تصمیم گیری سیاست خارجی مانند شورای عالی امنیت ملی، به صورت مستقیم در تصمیم گیری ها حضور دارند. همین مساله سبب شده است که جهت گیری سیاست خارجی کشور در دولت های مختلف تفاوت نداشته و تنها در رفتارها شاهد تفاوت هایی باشیم. لذا برای بررسی مسایل مربوط به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بسیار لازم است تا نوع نگاه رهبر انقلاب به این مساله را درک و فهم نماییم.

باقی مطلب در ادامه...
این متن در سایت ایتان منتشر شده است.

 


نگاه کلان رهبر انقلاب به روابط بین الملل

برای داشتن درک بهتر از اندیشه رهبر انقلاب نسبت به سیاست خارجی خوب است که نگاه کلان ایشان را درک نماییم. ایشان به صراحت در بیانات مختلف خود نظام حاکم بر روابط بین الملل را دوگانه سلطه گر و سلطه پذیر دانسته-اند و این رابطه را مصداق بارز بی عدالتی در فضای بین المللی برشمرده اند. لذا جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و شاخص دیپلماسی کشور را « مقابله با رفتار نظام سلطه و خروج از قاعده « سلطه گر-سلطه پذیر» » بیان نموده اند. منافع ملی جمهوری اسلامی نیز در همین راستا یعنی مبارزه با نظام سلطه تعریف شده و وظیفه دستگاه دیپلماسی شکل دهی به « الگوی تعاملی ضد نظام سلطه» است.

ایشان نظام سلطه را اینگونه توصیف می کنند: «امروز نظام سلطه در دنیا بنایش بر گرفتن و دادن نیست؛ بنایش بر گرفتنِ حداکثرى و دادنِ حداقلى است؛ ثروت را میمکند، امکانات را میمکند، اختیارات سیاسى و اقتصادى و اجتماعى را در کشورها میمکند و در اختیار میگیرند و در مقابل، گاهى هیچ چیز نمیدهند، گاهى چیز مضرى میدهند، گاهى هم یک چیزکى به آن کشورِ نقطه‏ى مقابل میدهند. الان بافت سیاسى دنیا این است: سلطه‏گر و سلطه‏پذیر

نقش علم وفناوری در شکل گیری رابطه سلطه

ایشان در توضیح نظام سلطه و چگونگی سلطه گری به نقش عنصر علم و فناوری تاکید می نمایند. به طور مثال در سالگرد ارتحال امام(ره) می فرمایند: « قدرتهاى سلطه گر و زورگوى جهانى البته در طول تاریخ همیشه بوده اند، اما با پیشرفت علم و صنعت و با امکانات ارتباطاتى مدرن، این سلطه گرى براى آنها آسانتر شده است. لذا می بینید آمریکائیها نسبت به همه ى جهان ابراز طمع ورزى میکنند و با این بهانه که منافع ما در فلان جا به خطر افتاده است، وارد میشونددر جایی دیگر نیز ایشان توسعه صنعت دریانوردی توسط انگلستان را دلیل توانایی دست اندازی آنان به کشورهای شرق آسیا مانند اندونزی دانستند. بر این اساس می توان گفت که رهبر انقلاب علم و فناوری را ابزار اصلی سلطه گری برای نظام سلطه می دانند و از همین رو توجه ویژه به کسب این ابزار موثر داشته اند. توجه دادن کشورهای مسلمان به این نکته نیز بسیار جدی مدنظر رهبر انقلاب بوده است، در دیدار وزاری صنایع گروه دی هشت ایشان بر این نکته که کشورهای سلطه گر از دانش و صنعت برای سلطه بر دیگر کشورها استفاده می کنند تاکید می نماید. این موضوع با توجه به تحت سلطه بودن بسیاری از کشورهای اسلامی بسیار اهمیت می یابد.

نکته ی دیگر توجه رهبر انقلاب به مساله انحصار علمی و جایگاه آن در تقویت نظام سلطه و شکل گرفتن کشورهای پیشرفته و عقب مانده است. ایشان می فرمایند: « علم یک دامنه‏ى وسیعى دارد؛ انحصارى نمیتواند باشد که ما فرض کنیم یک مجموعه‏اى از کشورها و یا ملتها هستند که نخبگان اینها علم را باید تولید کنند، مرزهاى جدیدى را براى علم تعریف کنند، یک مقدارى خودشان استفاده کنند، یک مقدارى هم که زیاد آمد، بدهند دیگران استفاده کنند. این نمى‏شود. این نسبت، این شکل کار، معنایش همین عقب‏ماندگى دائمىِ بخشى از کشورها، همین رابطه‏ى ظالمانه‏ى بین کشورها، همین مسئله‏ى دنیاى اول و دنیاى دوم و دنیاى سوم و شمال و جنوب و همین حرفهائى است که جزء ادبیات رائج سیاسى در این قرن و قرن قبل بوده و شدهبه عبارت دیگر ایشان یک تناظر دوگانه ایجاد می کنند که هسته ی اصلی آن علم وفناوری است.کشورهای پیشرفته-سلطه گران و کشورهای عقب مانده سلطه پذیر دوگانه ای است که شکل گرفته و جمهوری اسلامی ایران می خواهد با دست یابی به علم و فناوری روز دنیا این رابطه را بشکند. از منظر ایشان هردو طرف این معادله مقصر هستند، چه آنهایی که سلطه گر هستند و چه آنهایی که اجازه سلطه گری را به سلطه گران می دهند.

دست آوردهای علمی و فناوری ابزار مبارزه با سلطه

ایشان به صراحت در دیدار از پژوهشکده رویان که یکی از نمادهای پیشرفت علم و فناوری جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود و یکی از دلایل اصلی موفقیت آن نیز حمایت های فراوان رهبری از آنها می باشد، می فرمایند:« گر بناست این بافت به هم بخورد و کشورها بتوانند به قدر ظرفیت ملتهایشان و استعداد ملتهایشان در روابط عالم جایگاهى داشته باشند، عمده‏ترین چیزى که در این کار تأثیر دارد، علم است. بنابراین علم را باید جدى گرفت؛ باید پیش رفتاین جمله بیان گر جایکاه علم و فناوری در معادلات جهانی و تغییردادن این معادلات است. اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد به اهداف سیاست خارجی خود دست پیدا کند که همان تغییر معادله سلطه گر و سلطه-پذیر است، باید ابزارهای خود را به درستی بشناسد، و علم و فناوری مهمترین ابزار رسیدن به این هدف است.

جایگاه علم و فناوری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

رهبر انقلاب در همان دیداری که به تبیین الگوی تعاملی ضد نظام سلطه پرداخته اند، پیشرفت های علمی و فناوری دانشمندان کشور را یکی از پشتوانه های راهبردی سیاست ضد نظام سلطه برای نظام جمهوری اسلامی مطرح کرده-اند. همچنین در دیدار دیگری که با مسئولین وزارت خارجه داشتند پیشرفت علم و فناوری را یکی از سه عنصر تاثیرگذار بر اقتدار ملی دانستند و تاکید نمودند که دستگاه سیاست خارجی باید این پیشرفت ها را به خوبی منعکس کنند. با توجه به این مطالب می توان گفت که پیشرفت علم و فناوری در نگاه رهبر انقلاب به عنوان منبعی قدرت زا و قابل استفاده در سیاست خارجی کشور مطرح است. به خصوص اینکه این ابزار تنها روشی است که می توان با تکیه برآن دوگانه حاکم بر روابط بین الملل را شکست.

یکی از اهدافی که برای دیپلماسی علم و فناوری توسط مقام معظم رهبری مطرح شده، توانمند نمودن جهان اسلام است. در دیدارهای مختلفی که مسئولین کشورهای اسلامی با ایشان داشته اند، پیشرفت های علمی و فناوری کشور به عنوان شاخصی برای درک اهمیت استقلال مطرح گردیده و تاکید شده است که ایران حاضر است این دست آوردها و دیگر تجربیات کشور در اختیار کشورهای اسلامی قرار دهد تا انها بتوانند با کمک این ابزارها توانمندی ها و ظرفیت های خود را بالفعل کنند. این مساله تنها جنبه پرستیژی برای کشور ندارد، چرا که راهبرد سیاست خارجی ایران شکل دهی و تقویت جبهه ضد نظام سلطه یا کشورهای سلطه ستیز است که در این میان کشورهای اسلامی دارای اولویت می باشند و این اولویت به دلیل شرایط و اشتراکات این کشورها با جمهوری اسلامی ایران است. لذا برای ایران تشکیل و توانمندسازی جبهه ضد نظام سلطه اهمیت راهبردی دارد و این هدف جز با برقراری تعاملات علمی و فناوری میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای جهان اسلام تحقق نخواهد یافت. برای همین است که ایشان تاکیدات بسیاری به دستگاه دیپلماسی کشور برای اولویت دادن به کشورهای جهان اسلام و استفاده از ظرفیت های علمی وفناوری کشور در این راستا می نمایند.

در اینجا باید به نقش خاص علم وفناوری در توانمندسازی کشورها اشاره نمود. همانطور که در قبل هم آورده شد، علم و فناوری نقش ابزاری دارد که دارنده خود را توانایی انجام کارهای مختلف می دهد. رهبر انقلاب این مساله را به صورت های مختلف بیان کرده اند، مثلا در بحث هسته ای، ایشان مشکل اصلی غرب با ایران را توانمندی علمی و فناوری ایران می دانند و سایر مسایل را حواشی قضیه عنوان می کنند، چرا که غربی ها نمی خواهند کشورهایی مستقل از آنها به این فناوری ها و علوم دست پیدا کنند. ایشان به صراحت بیان می کنند که آمریکا تلاش می کند تا از روند تبدیل شدن ایران به قدرتی علمی جلوگیری کند. بر این اساس می توان به اهمیت و نقش علم و فناوری در توانمندی کشورها پی برد و اگر ایران به دنبال تحقق اهداف سیاست خارجی خود است، از توانمند کردن کشورهای اسلامی ناگزیر است.

نکته ی دیگری که در بیانات رهبر انقلاب دیده می شود و در دیپلماسی علم و فناوری بسیار با اهمیت است، زمینه پذیرش از سوی کشورهای اسلامی است. همانطور که می دانیم برای شکل گیری تعاملات علمی و فناوری میان دو یا چند کشور، بستر مناسب آن باید وجود داشته باشد، به خصوص تمایل بخش های مختلف آن کشور برای پذیرش این همکاریها و اگر این بستر نباشد، این تعاملات تحقق پیدا نخواهد کرد. اما برای جمهوری اسلامی ایران درمیان کشورهای اسلامی این پذیرش وجود دارد، به خصوص ملت های مسلمان از داشتن ارتباط با ایران بسیار استقبال میکنند. این مساله را می توان در صحبت های مسئولین کشورهای اسلامی که به ایران سفر می کنند دید.

این متن در سایت ایتان منتشر شده است
  • مسعود براتی
  • ۰
  • ۰

سئوالی که در این روزها بسیار مطرح است این است که دستگاه دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه چه کارهایی می­توانست و می­تواند انجام دهد. در اینجا سعی می­کنیم که این مساله را کمی بشکافیم. لزوما این نوشته به معنای بررسی تمام وجوه نیست.

تحولات منطقه از سه عنصر تشکیل شده است. عنصر اول حرکت­های مردمی است. عنصر دوم دولت های مستبد است. و عنصر سوم قدرت­های خارجی و دخالت آنهاست که سبب پیچیده­تر شدن مسایل گردیده است. با توجه به هر عنصر اهداف سیاست خارجی ایران را می­توان تبیین کرد. سیاست خارجی ایران براساس حمایت از حرکت­های مردمی بنا شده است. این مساله در قانون اساسی تصریح شده و به عنوان جزیی از وظایف دستگاه دیپلماسی است. لذا وظیفه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران حمایت از حرکت­های مردمی در حال انجام منطقه است. به طور منطقی در مقابل این حرکت­ها فشار دولتهای حاکم قرار دارد که وظیفه دستگاه دیپلماسی تلاش برای کاهش فشارها و خشونت­های دولت­های حاکم بر مردم آنهاست. در برابر عنصر سوم که دخالت­های خارجی است وظیفه مشخص دستگاه دیپلماسی نفی دخالت و تلاش برای تبیین عدم مشروعیت دخالت خارجی و جلوگیری آن است. چرا که دخالت­های خارجی در مقابل حرکت­های مردمی است و سبب افزایش خشونت­ها می­گردد.

حال که اهداف دستگاه دیپلماسی تبیین گردید، فعالیت-های قابل انجام را به دو دسته دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی تقسیم می نماییم.

دیپلماسی رسمی

در چارچوب دیپلماسی رسمی دولت اسلامی می­تواند از ظرفیت­های مختلفی استفاده نماید. هر کدام از این ظرفیت ها را نام خواهیم برد و وضعیت ایران را در هر کدام بررسی خواهیم نمود. به خصوص با تمرکز به تحولات فعلی منطقه.

1.     نهادهای بین المللی

1.1.  سازمان ملل: سازمان ملل از دو ارگان اصلی مجمع عمومی و شورای امنیت تشکیل شده است که یکی از اهداف اصلی آنها در منشور، حفظ صلحو امنیت بین الملل و جلوگیری از نقض حقوق بشر است. هر کشوری می تواند توجه مجمع عمومی سازمان را به موضوع خاصی جلب نماید. انتشار نامه یا بیانیه یکی از ابزار این کار است. همچنین می­تواند توجه  دبیر کل سازمان ملل را به یک مساله مهم که امکان دارد صلح و امنیت بین الملل را به خطر بیاندازد ، جلب نموده و از طریق وی شورای امنیت را درگیر مساله نماید. اما در واقعیت این راه برای ایران شدنی نیست. اعضای شورای امنیت به خصوص 5 عضو اصلی آن نسبت به مساله وقوف دارند و اینگونه نیست که عدم آگاهی سبب انجام دادن حرکتی باشد. بیشتر کشورهای قدرتمند به خصوص آمریکا در کشورهای در حال تحول منافع دارند و این تحولات به نفع آنان نیست. البته دستگاه دیپلماسی ایران نه ازباب امید داشتن به انجام حرکتی از سوی آنان، بلکه برای اثبات عدم مشروعیت آنان لازم است که ظرفیت این نهاد را به صورت کامل فعال کند. سازمان ملل یکی از ارکان شکل گرفته توسط نظام سلطه است که سلطه گری آنان را تسهیل می کند. لذا جمهوری اسلامی ایران از تمامی فرصت های ایجاد شده برای تضعیف آن باید استفاده کند. اینکه تا به حال کاری صورت گرفته یا خیر، خبری مخابره نشده است اما با توجه به تحرکات دیپلمات های بحرینی که خبر آن منتشر گردید به نظر می آید که ایران تحرکاتی در این زمینه داشته است.

1.2. نهادهای حقوق بشری : تعداد قابل توجهی از مراکز و نهادهای حقوق بشری وجود دارد که تا به حال به عنوان ابزاری برای تحت فشار گذاشتن کشورهای مخالف جریان حاکم بر نظام بین الملل استفاده می شده است. این نهادها نیز ظرفیت هایی هستند که دستگاه دیپلماسی می تواند ازآنها استفاده کند. این نهادها به دودسته تقسیم می شوند. یک دسته آنهایی که با دولت ها سروکار دارند و با قراردادهای بین دولتی ایجاد شده اند ، مانند شورای حقوق بشر سازمان ملل که وظیفه اش نشان دادن نقض حقوق بشر می باشد. همین شوراست که به تازگی برای ایران بازرس ویژه ای تعیین کرده و احتمالا در سالهای آینده چالش جدی برای ایران در این حوزه به وجود بیاورد. دسته دیگر نهادهایی هستند که بین المللی اما غیر دولتی هستند. آنها متشکل از گروه های به اصطلاح مردمی هستند که از طرف دولتهایی حمایت می شوند. مانند سازمان دیده بان حقوق بشر که در نیویورک مستقر است. اینها نیز ظرفیت هایی دارند که برای گروه های غیر دولتی قابل استفاده است. اما بعید به نظر می رسد این حوادث حرکت جدی انجام دهند. چرا که منافع کشورهای غربی ایجاب می کند که در برخی از این حوادث سکوت حاکم باشد و یا در زمانهایی سروصدا شکل گیرد که نیاز است.

1.3. سازمان کنفرانس اسلامی: این سازمان بعد از به آتش کشیده شدن مسجد القصی توسط افراطییهای صهیونیست در سال 1969 تشکیل شد. یکی از نهادهایی است که امت اسلامی برای بررسی مسایل و مشکلات جهان اسلام ایجاد کرده است. هرچند که این سازمان به دلایل مختلفی کارآمدی مناسبی نداشته است. اما یک ظرفیتی است تا برای حمایت از حرکت های مردمی استفاده شود. تمام تحولات رخ داده در این چند ماه در محدوده جغرافیایی جهان اسلام بوده است و این مساله لزوم درگیر شدن این سازمان را دوچندان می کند. از نظر نباید دور داشت که کشورهایی مانند عربستان وزن مهمی در این سازمان دارند و تعداد قابل توجهی از کشورهای عضو سازمان نیز خود درگیر این تحولات هستند و برای همین انتظار زیادی از این سازمان برای کارکرد در این فضا نمی توان داشت.

 

2.     کشورهای همسو  : یکی دیگر از ظرفیت های مهم برای دستگاه سیاست خارجی ایران ، کشورهای همسو با ایران است . به خصوص کشورهایی که در منطقه قرار دارند. کشورهای منطقه بایکدیگر روابط  دو جانبه و نیز چند جانبه دارند، لذا امکانش وجود دارد تا از این ظرفیت برای اهداف سه گانه ابتدایی که بیان گردید، استفاده شود. توجه به انی نکته ضروری است که کشورهای دچار تحول تماما عرب هستند و اگر دستگاه سیاست خارجی ایران بخواهد با کمترین هزینه به اهداف سه گانه خود برسد باید از ظرفیت کشورهای عربی منطقه که با او همسو هستند استفاده نماید.  در ذیل کشورهای همسو در منطقه را لیست می نماییم.

2.1. ترکیه : کشور ترکیه چند سالی است که سیاست خارجی خود را با رویکرد نزدیک شدن به جهان اسلام، آن هم نه صرفا دولت ها ، بلکه ملت ها تنظیم کرده است. اینکه اهداف اصلی این کشور چیست ، هنوز محل بحث و اختلاف نظر است، اما این کشور سعی کرده در این چند سال آرمان های جهان اسلام را در سیاست خارجی خود پررنگ نماید. مساله فلسطیین یکی از مسایل مهم جهان اسلام است که ترکیه سعی کرده موضعی منطبق با اصول اسلامی اتخاذ کند که خواست اکثر ملت های جهان اسلام است. در قضایای مورد بحث نیز ترکیه فعال ظاهر شده است. این موضوع در مورد حوادث بحرین آشکار بود. نخست وزیر ترکیه حوادث بحرین را به کربلایی دیگر توصیف کرد و دخالت عربستان و دیگر کشورهای عربی را محکوم کرد. نمایندگانی به عربستان و آمریکا برای گفتگو در این زمینه فرستاده است. ترکیه به دلیل جایگاهی که دارد سعی میکند حلقه وصل جهان اسلام با جهان غرب باشد و از این طریق جایگاه خود را در جهان اسلام تقویت کند. این جایگاه را ایران ندارد. ایران با اکثر کشورهایی که در آنها تحولات در حال انجام است، روابط مناسبی ندارد و لذا ضروری است از ظرفیت کشور ترکیه در این میان استفاده کند. هرچند امکان دارد برخی با این کار مخالف باشند و این را سبب تقویت ترکیه در مقابل ایران بدانند، اما به نظر می اید که ترکیه و ایران می توانند نقشی مکمل داشته باشند.

2.2. عراق : کشور عراق نیز از بعد از صدام یکی از کشورهایی است که  می توان همسو با ایران دانست. البته عراق به دلیل مشکلات داخلی و نیز حضور نظامیان آمریکایی در آن، امکان حضور فعال در مسایل منطقه ای را ندارد، اما ظرفیت های مدنی فراوانی در عراق وجود دارد . علما و مراجع تقلید عراق، حزوه های علمیه و جمعیت مسلمانی که تجربه زندگی در دوران دیکتاتوری را داشته اند، ظرفیتی است که می تواند به کمک حرکت های مردمی منطقه بیاید. دستگاه سیاست خارجی ایران باید متوجه این ظرفیت ها باشد.

2.3. سوریه : یکی از کشورهای عربی است که جهت گیری سیاست خارجی آن ضد اسراییل است. هرچند این کشور از مردم سالاری تمام و کمال بهره مند نیست، برای همین احتمال می رود این کشور نیز آبستن اعتراضات مردمی باشد. این مساله در موضع گیری وزیر خارجه این کشور اشکار شد. ایشان به صورا تلویحی حضور نظامی عربستان در بحرین را دخالت نظامی و یا اشغال نظامی ندانست و روابط خود با عربستان را راهبردی دانست. لذا بعید است که سوریه بخواهد نقش فعالی در حمایت از حرکت های مردمی منطقه داشته باشد و حتی امکان آن نیز هست که این کشور از سران این کشورها حمایت نماید.

2.4. لبنان : بعد از سقوط دولت حریری در لبنان و قدرت گرفتن گروه های حامی مقاومت در این کشور، انتظار می رود که همسویی بیشتری میان این کشور و ایران رخ بدهد. اما اینکه لبنان بتواند به صورت فعال در مسایل منطقه حضور  پیدا کند، توقع زیادی است. اما در لبنان گروه حزب الله لبنان وجود دارد که می توان آن را جزیی از جامعه ولایی ایران دانست. حزب الله لبنان به دلیل عرب بودن می تواند نقش فعالی در زمینه مسایل دنیای عرب ایفا کند خصوصا بعد از جنگ 33 روزه که با شکست اسراییل به عنوان نماد مقاومت در دنیای عرب شناخته شد و دبیر کل آن یکی از چهره های مطرح در جهان عرب گردید. این ظرفیت ها این امکان را به حزب الله می دهد تا اثرگذاری بیشتری داشته باشد. به ویژه در ارایه تحلیل به مردم انقلابی در جهت حفاظت از انقلاب های خود و جلوگیری از به انحراف کشیده شدن انقلاب ها، چرا که حزب الله لبنان تجربه بسیار خوبی در اداره مسایل سیاسی داخل کشور لبنان دارد.

2.5. قطر : این کشور نیز در مسایل مربوط به فلسطین به مواضع جمهوری اسلامی ایران نزدیک است. اما قطر نیز وضعیت مشابهی با دیگر کشورهای دستخوش تحول دارد، نبود مردم سالاری واقعی در آن کشور سبب شده که مسئولین قطری نیز وضعیت مناسبی نداشته باشند. نکته دیگر حمایت قطر از تهاجم نیروهای غربی به لیبی است که نشان دهنده وجود هماهنگی هایی با کشورهای غربی است. شبکه الجزیره نیز در مسایل بحرین رویکرد مناسبی را اتخاذ نکرد و مانند تحولات مصر و دیگر کشورهای شمال آفریقا با آن برخورد نکرد. در نتیجه انتظار جدی از قطر برای حضور فعال و مثبت در مسایل منطقه نمی توان داشت.

3.     کشورهای درگیر تحول : یکی دیگر راه هایی که می تواند در تحولات و کاهش خشونت ها موثر باشد، ارتباط با سران کشورهایی است که در آنها حرکت های مردمی شکل گرفته است. اما واقعیت فعلی حاکی از عدم ارتباط رسمی درخور توجهی میان ایران و آن کشورهاست. یکی از مهمترین دلایل این مساله رابطه تنگاتنگ این کشورها با آمریکا است. به طور طبیعی هر کشوری که همسویی بیشتری با آمریکا داشته باشد، با ایران همسویی کمتری خواهد داشت و به تبع آن روابط رسمی ضعیف تری میان دو کشور وجود خواهد داشت. لذا این مسیر ، مسیری نیست که انتظار اثرگذاری از ان داشت. نمونه مصر و بحرین در این مساله گویاست.

در بخش بعدی به بررسی ظرفیت های دیپلماسی عمومی ایران برای تحقق اهداف سه گانه فوق خواهیم پرداخت. تنها در اینجا باید عنوان کرد که ظرفیت های دیپلماسی عمومی بسیار موثرتر از ظرفیت های دیپلماسی رسمی است که دو علت را می توان برای آن ذکر کرد. اول اینکه حرکت ها مردمی است و مردم کشورها با دولت هایشان فاصله قابل توجهی گرفته اند، لذا دیپلماسی رسمی نمی تواند موثر باشد. دوم اینکه دستگاه سیاست خارجی ایران نتوانسته ظرفیت های مناسب را ایجاد کند تا در این زمان مورد استفاده قرار بگیرد. ساختار نقص دار وزارت خارجه یکی از عوامل موثر در این زمینه است. این نیز مساله ای است که باید به جد مورد بررسی قرار بگیرد. ( می توانید به بیانیه جنبش عدالتخواه دانشجویی در نقد عملکرد وزارت امور خارجه رجوع کنید. )

  • مسعود براتی