شاید زمانی که برای اولین بار استخراج نفت در سال 1859 در پنسیلوانیا آغاز
شد[1] و نفت به صورت صنعتی مورد استفاده قرار گرفت، کسی تصور نمی کرد که
روزی برسد که همین نفت محور اصلی تحولات سیاسی و اقتصادی جهان باشد. حتی در
زمانی که همه جامعه شناسان و نیز دانشمندان روابط بین الملل از عصر
اطلاعات و جهانی شدن صحبت می کنند ، باز شاهد این هستیم که این طلای سیاه
محور اکثر فعالیت ها و لشگرکشیهاست. اکثر اتفاقاتی که در دهه اخیر به خصوص
درمنطقه خاورمیانه به وقوع پیوسته بر محور دستیابی به این منبع انرژی
خدادادی بوده است. خلیج فارس را به جرات میتوان قلب تپنده جریان انرژی
دانست. اگر روزی مکیندر[2] صحبت از هارتلند[3] نمود و گفت که تسلط برآن به
معنای تسلط بر جهان است، امروز باید گفت تسلط بر خلیج فارس مانند تسلط بر
جهان خواهد بود. در این نوشته به دلایل این ادعا خواهیم پرداخت
این مطلب در سایت پورتال سیاست ما منتشر شده است.
جایگاه نفت در قرن بیستم
با شروع جنگ جهانی اول تامین نفت به عنوان سوخت تانکها و کشتیها در واقع به صورت شریان حیاتی پیروزی درآمده بود. نفت بر خلاف ذغال سنگ در کشورهای بزرگ اروپای غربی یافت نمی شد. و اروپا شدیدا به آمریکا وابسته بود. لذا از همان ابتدای بین المللی شدن نفت، نگرشهای سیاسی برای استفاده از آن در راستای اهداف سیاسی وجود داشت.
غیر از اثری که نفت در مباحث نظامی داشت، تاثیرات مهمتری در اقتصاد کشورها به خصوص کشورهای پیشرفته داشت. از بعد از جنگ جهانی دوم با شروع دوران بازسازی اروپای خسارت دیده از جنگ، مصرف نفت به عنوان منبع انرژی در دسترس بسیار شدت گرفت. تغییر ساختاری که در اقتصاد جهانی روی داد، نفت را هسته اصلی توسعه و پیشرفت قرار داد. انرژی عامل اصلی تولید بود و لذا رابطه میان میزان مصرف انرژی و رشد اقتصادی، به صورت رابطهای پذیرفته شده درآمد.[4] از آنجا که منابع انرژی نیز محدود بوده، درنتیجه رقابت برای به دست گرفتن کنترل منابع انرژی ازهمان ابتدا آغاز گردید. برتری نفت نسبت به دیگر منابع انرژی همچون ذغال سنگ از نظر ایجاد انرژی بیشتر، حمل و نقل بهتر و نیز آلودگی کمتر، سبب گردید که گرایش کشورها به این منبع انرژی چندین برابر شود. برای همین رقابت برسر منابع انرژی به رقابت برسر منابع نفت تعبیر گردید. در اواخر قرن گذشته گاز طبیعی نیز مورد توجه کشورها قرار گرفت. اما مسایلی همچون انتقال سخت و هزینه بردار گاز طبیعی مانع از آن میشود که گاز جای نفت را بگیرد.
تمام کشورهایی که در سر رویای رقابت و برتری در اقتصاد جهانی را میپروراندند، شدیدا نیازمند جریان مستمر انرژی به خصوص نفت بودند. اما منابع قابل اطمینان نفت کجا بود؟ آمریکا به طور سنتی دارای منابع نفتی بود اما به دلیل میزان مصرف خود خصوصا با توجه به این مطلب که اقتصادش بزرگترین اقتصاد جهان بود، نه تنها نمیتوانست نفت صادر نماید بلکه به واردات آن نیز نیازمند بود. آمریکا در 1997 در حدود 4/49 درصد انرژی خود را وارد نموده که 40 درصد آن از قاره آمریکا همچون مکزیک و ونزوئلا و مابقی آن از خاورمیانه و آفریقا تامین شده است. [5] کشورهای اروپای غربی و بعد از آنها کشوری مانند ژاپن که دردهه 90 دومین اقتصاد برتر جهان بود، بسیار بیشتر از آمریکا به واردات نفت وابسته بودند. آنها به خوبی به جایگاه انرژی در حفظ رشد اقتصادی و توان رقابتی در اقتصاد جهانی آگاه بوده و هستند. در دهههای اخیر نیز اقتصادهای نوظهوری همچون چین ، هند، برزیل به جمع آنها اضافه شده اند. با توجه به نیازهای در حال افزایش تا سال 2020 نفت خاورمیانه به خصوص خلیج فارس بسیار اهمیت مییابد از همین روی تامین جریان مستمر نفت برای قدرتهای بین المللی اهمیت فراوانی داشته و برای ابرقدرت نظام بینالملل کنترل برآن اهمیتی حیاتی دارد. برای حل این مساله راهکارهای مختلفی را در پیش گرفتند مانند سلطه بر بازار نفت از مبدا تا مقصد. قسمت عمده این سلطه به این دلیل بود که کشوهای پیشرفته صنایع نفتی قدرتمندی داشتند و از طرفی هم صاحبان منابع توانایی استفاده از منابع خود را نداشتند. این سلطه تا جایی رسیده بود که اگر زمانی هم دولتی مانند دولت ایران صنعت نفت را ملی مینمود، تمام توان خود را جمع مینمودند تا آن دولت را سرنگون نمایند. شرکتهای چند ملیتی نیز که از همان ابتدا دراین حوزه فعال بوده و علاوه بر کنترل فرایند تولید تا مصرف، بیشترین سود را از بازار نفت به دست آورده اند.
آمریکا نیز به عنوان تنها ابرقدرت موجود از بعد از جنگ جهانی دوم، با وقوف به اهمیت نفت، آگاه بود که اگر بخواهد رهبری جهان را در دست داشته باشد، یکی از لوازمش داشتن کنترل بر منابع نفت جهان خواهد بود. البته این نکته که برخی معتقدند که دلیل ابرقدرتی آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم ناشی از تسلط داشتن به فرایند تولید نفت بوده است، خود جای تامل دارد[6]. لازمه کنترل جریان حیاتی نفت تسلط بر مناطقی است که منابع نفتی در آنجا هستند. اما منابع اصلی نفت کجا قرار دارند؟
منابع مهم نفتی در چه نقاطی از جهان است؟
شناخت منابع مهم نفتی جهان به تحلیل تحولات جهان در قرن اخیر بسیار کمک مینماید. در حال حاضر منابع مهم نفتی در این نقاط آمریکای شمالی، آمریکای مرکزی، آمریکای لاتین، شمال آفریقا، خاورمیانه و خصوصا خلیج فارس، دریاچه خزر، روسیه و جنوب شرقی آسیا وجود دارد. تمام اینها از نظر میزان ذخایر یکسان نیستند. بیشترین ذخایر اثبات شده در خلیج فارس است که بیش از 60 درصد ذخایر اثبات شده جهان میباشد. این در حالی است که منابع دریاچه خزر که زمانی به عنوان رقیبی برای خلیج فارس از سوی محافل آمریکایی مطرح میگشت، حدود 4.2 درصد از ذخایر کل جهان است.[7] خلیج فارس منبعی بدون رقیب هم از لحاظ میزان ذخایر و هم از لحاظ آسانی استخراج در میان منابع نفتی است. آنچه که بر اهمیت منطقه خلیج فارس میافزاید، کاهش ذخایر دیگر نقاط جهان است. براساس مطالعات انجام شده، بیشتر حوزههای اصلی نفتی، نیمه عمر خود را گذارنده و میزان اکتشافات نیز در دو دهه اخیر کاهش قابل ملاحظهای یافته است. برای همین است که برخی از متخصصان نفتی صحبت از رسیدن به قله نفتی مینمایند.[8] در صورتیکه در منطقه خلیج فارس منابع دست نخوردهای مانند عراق و ایران وجود دارد و همین امر اهمیت پیدا کردن بیش از پیش منطقه میشود.
در نتیجه طبیعی است که قدرتهای بزرگ برای کنترل بر این منطقه تلاش نمایند. در راس تمام قدرتها ، ایالات متحده آمریکا قرار داشت چرا که با پایان جنگ سرد، تنها ابرقدرت نظام بینالملل محسوب میگشت. برای آمریکا بسیار حیاتی است که بتواند جریان اصلی نفت در جهان را کنترل نماید. چرا که با کنترل بر جریان انرژی میتواند کشورهای قدرتمند دیگر را کنترل نماید. کشورهایی مانند چین که در حال تبدیل شدن به رقیبی سرسخت برای آمریکا هستند. برای این هدف نیز باید بتواند بر خلیج فارس کنترل داشته باشد. بعد از سقوط شاه ایران که پایگاهی مستحکم برای آمریکا محسوب میگشت، این کشور به سمت حضور مستقیم در منطقه روی آورد. حتی آمریکا برای حفظ جریان صادرات نفت در طی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خود مستقیم وارد درگیری گردید هرچند به صورت محدود، و بعد از آن بود که آمریکا حضور نظامی خود در منطقه گسترش داد. حمله عراق به کویت و اجماع قدرتهای بزرگ برای مقابله با آن، حضور نظامی آمریکا را مشروعیت کامل بخشید. استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکا در کشور بحرین و پایگاههای این کشور در کویت و عربستان، همه و همه برای حفظ امنیت صادرات نفت خلیج فارس است. تمام رییس جمهوران آمریکا به این مساله اشاره کردهاند. کارتر در زمان ریاست جمهوریاش اعلام کرد: « هرگونه تلاش که به منظور تسلط بر منطقه خلیج فارس از سوی هر کشور خارجی انجام گیرد ، به مثابه حمله به « امنیت ملی » و « منافع حیاتی » ایالات متحده به حساب خواهد آمد ، و ما با همه وسایل از جمله وسایل نظامی به مقابله با آن خواهیم پرداخت.»[9] ریگان نیز بر همین موضع تاکید کرد.
بسیاری از تحلیلگران دلیل اصلی حمله آمریکا به عراق را در سال 2003 تسلط یافتن بر منابع نفتی آن میدانند. منابعی که بسیار بکر بوده و تسلط یافتن به آنها، امکان مانور بسیاری برای آمریکا ایجاد خواهد نمود. در حال حاضر سرمایهگذاریهای قابل توجهی در صنعت نفت عراق توسط شرکتهای چند ملیتی صورت پذیرفته است.
اهمیت دیگری که منطقه خلیج فارس در مساله انرژی دارد، مساله انتقال انرژی است. همانطور که اشاره شد کنترل جریان انرژی در منطقه خلیج فارس به معنای کنترل کردن کشورهای مصرفکننده آن است. وجود تنگه هرمز سبب شده است تا کشورهای مجاور، ایران و عمان توانایی کنترل جریان عبور و مرور را در این تنگه در دست داشته باشند. تنگه هرمز برای ایران برگ برندهای است که فرصتهای بسیاری را برای ایران ایجاد مینماید. امنیت لازمه جریان مستمر انرژی است و جمهوری اسلامی ایران میتواند از این فرصت بهترین استفاده را نماید. کما اینکه در طول جنگ تحمیلی از آن استفاده نمود. لذا هر رژیم امنیتی در این منطقه بدون حضور ایران، عملیاتی نخواهد شد. ایران نیز به خوبی به اهمیت منطقه واقف بوده و برای همین در سالهای بعد از جنگ به تقویت نیروی دریایی خود پرداخته است.
نتیجهگیری
در حال حاضر نفت مهمترین منبع انرژی جهان به شمار میآید. سایر منابع انرژی توانایی رقابت با آن را ندارند. مصرف انرژی روزبهروز افزایش یافته و در نتیجه منابع آن نیز اهمیت بیشتری مییابند. خلیج فارس عظیمترین منبع انرژی گازی و نفتی دنیا است. همین امر سبب توجه قدرتهای بینالمللی به این منطقه شده است. امنیت این منطقه برابر با امنیت جریان انرژی جهانی و در نتیجه تامین ثبات اقتصادی در جهان است. برای همین است که آمریکا، اتحادیه اروپا و سایر قدرتها، نسبت به امنیت خلیج فارس حساس هستند. حمله آمریکا به عراق هرچند پشتوانه شورای امنیت را نداشت، اما کشورهای دیگر به دلیل وجود منافع در دستیابی به منابع نفتی عراق، نه تنها اعتراضی ننمودند بلکه کمکهای بسیاری نیز به آمریکا نمودند.
پی نوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
* - کارشناس ارشد روابط بین الملل
[1] -وب سایت راسخون: http://www.rasekhoon.net/calender/default-2553.aspx
[2] -"هلفورد جان مکیندر" جغرافیدان بریتانیایی در 15 فوریه 1861 میلادی متولد و در 1947 از دنیا رفت.
[3] - «هارتلند» عبارت است از منطقه گسترده ای که از شرق به سیبری غربی؛ و از غرب به رودخانه «ولگا» در روسیه؛ و از شمال به اقیانوس منجمد شمالی؛ و از جنوب به ارتفاعات هیمالیا و ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می گردد. (سایت باشگاه اندیشه)
[4] --آمریکا و مسئله انرژی در آمریکا و قرن بیست یکم، ترجمه ی فرهاد عطایی و محمد رضا اقارب پرست، بدون تاریخ، ص118
[5] -همان،ص124
[6] - رک: شفایی، «ابعاد و پیامدهای پایان عصر نفت», فصلنامه بین المللی روابط خارجی، 1389
[7] - آمریکا و مسئله انرژی در آمریکا و قرن بیست یکم ، پیشین، ص 126
[8] - شفایی. پیشین. ص216
-[9] آقایی داوود، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، تهران ، نشر کتاب سیاسی، 1368،ص40- ۹۰/۰۲/۰۸