- هیچکس نمیتواند ما را در آن حالت، از آن ورطهاى که در مقابل ما است نجات بدهد، مگر عمل صالح و فضل الهى.
- بعضى بدشان مىآید از اینکه کسى آنها را به یاد مرگ بیندازد؛ نه، این درمان
است، این دارو است؛ علاج خودخواهىهاى ما، علاج غفلتهاى ما، علاج
هوسرانىهاى ما است.
- تقواى یک کشور چیست؟ تقواى یک جامعه چیست؟ یک جامعه، بخصوص اگر مثل جامعهى نظام جمهورى اسلامى آرمانهاى والا و بلندى داشته باشد، مورد تهاجم است؛ مورد هجوم تیرهاى زهرآگین است؛ این هم تقوا لازم دارد. تقواى جامعه چیست؟ در بخشهاى مختلف تقواى اجتماعى را میتوان تعریف کرد؛ در بخش اقتصاد، تقواى جامعه عبارت است از اقتصاد مقاومتى.
- اقتصاد مقاومتى عامل استحکام است در مقابل آن کسانى و آن قدرتهایى که از همهى ظرفیّت اقتصادى و سیاسى و رسانهاى و امنیّتى خودشان دارند استفاده میکنند براى اینکه به این ملّت و این کشور و این نظام ضربه وارد کنند.
- نقطهى کانونى اقتصاد مقاومتى عبارت است از درونزایى در کنار برونگرایى. درونزایى به معناى انزواطلبى تعبیر نشود؛ درونزایى با نگاه به بیرون و با گرایش به بیرون جامعه امّا تکیه به توانایى درونى و به ظرفیّت درونی.
- این تعبیر «اقتصاد مقاومتى» وارد فرهنگ رایج اقتصادى کشور شد و در ادبیّات اقتصادى کشور جایى براى خودش باز کرده است. این نشاندهندهى صحّت و استحکام این راه است.
- اقتصاد مقاومتى در مقابل مدل قدیمى دیکتهشدهى از سوى قدرتها براى
کشورهاى به اصطلاح در حال توسعه یا به اصطلاح جهان سوّم است. یک مدلى را
آنها - که من حالا شرح آن مدل را نمیخواهم بدهم - دیکته کردند که اگر
کشورهاى جهان سوّم میخواهند به رشد اقتصادى، رونق اقتصادى و به سطح اقتصاد
جهانى برسند، باید این مدل را دنبال کنند که عمدهى تکیهى آن، نگاه به
بیرون با تفاصیل خودش است.
- ظرفیّتهایى که ما براى این کار داریم، ظرفیّتهاى استفاده نشدهى فراوان [از جمله]؛ یکى سرمایهى انسانى است
- ظرفیّت دیگر، موقعیّت جغرافیایى ممتاز کشور است؛ در جغرافیاى منطقه و جهان،
ما نقطهى اتّصال شمال به جنوب و شرق به غربیم که این براى مسئلهى
ترانزیت، براى حملونقل انرژى و کالا و غیره داراى اهمّیّت بسیار
فوقالعادهاى است.
ظرفیّت دیگر، همسایگى با پانزده کشور است با ۳۷۰ میلیون جمعیّت؛ یعنى یک بازار دَمِ دست، بدون نیاز به طىّ راههاى طولانى - مسئلهى کنونى کشور ما این نیست که ما طرح نداریم، حرفِ درست نداریم؛ مسئلهى ما این است که حرف درست و طرح درست را آنچنانکه شایسته است دنبال نمیکنیم؛ این اساس مسئله است. در محیطهاى نخبگانى هم این معنا تکرار میشود که مشکل جمهورى اسلامى، مشکلِ نداشتنِ حرف درست نیست؛ حرف درست، زیاد زده میشود؛ مشکل این است که ما این حرفهاى درست را بایستى در عمل آنچنان دنبال کنیم که به نتایج آن دسترسى پیدا کنیم؛ نتایج آن را بالعیان و بالمشاهده ببینیم.
- یکى از چالشها چالشهاى درونى خود ما است: ساده و سطحى نگریستن به مسئله؛
- مباحث لفظى و محفلى و روشنفکرى کار را پیش نمیبرد؛ حرکت و اقدام لازم است. سهلانگارى در عمل، چالشِ بزرگ ما است.گاهى نتیجهگیرىها و استنتاجها کوتاهمدّت نیست، طولانى است و این بعضىها را سرخورده میکند. این یکى از چالشها است. کارهاى بزرگ ممکن است گاهى در طول یک نسل به دست بیاید؛ باید دنبال کرد، باید حرکت کرد.
- یکى از چالشهاى ما راههاى موازى و آسان ولى مهلک [است]؛ این یکى از چالشهاى ما است. بنده فراموش نمیکنم زمان ریاستجمهورى خودم - صحبتِ ۲۵ سال [قبل] است - براى واردات یک کالاى مورد نیاز جامعه، که ما با زحمت زیاد آن را از اروپایىها میگرفتیم، آفریقایىها همان کالا را داشتند، خوبش را هم داشتند، [امّا] دوستان دستاندرکار آماده نبودند. توصیه شد، تأکید شد، در جلسه که نشستیم، تأیید هم کردند، تصدیق هم کردند، منتها سخت بود؛ کار با اروپا آسانتر بود. راه موازىِ آسان امّا درعینحال مضر، که انسان را در تنگنا نگه میدارد، دوستانِ انسان را ضعیف میکند، دشمنان انسان را قوى میکند و زمام اختیارِ امرى را در داخل کشور به دستِ کسانى که در دل با ما دشمنند قرار میدهد.
- یکى از چالشها این است که کسى تصوّر کند که ما اگر از مبانى اعتقادى خود، مبانى اعتقادى نظام جمهورى اسلامى دست برداریم، راهها باز خواهد شد و دروازههاى بسته گشوده خواهد شد که این خطاى بسیار بزرگ و اساسى است.
- یکى از چالشها هم این است که کسى تصّور کند که مردم تحمّل نمیکنند؛ نه، مردم مشکلات را تحمّل کردهاند. اگر حقیقتاً براى مردم بدرستى تبیین بشود، با صداقت لازم حقایق امور براى مردم بیان بشود، مردم ما مردم وفادارىاند؛ مىایستند، مقاومت میکنند.
- ترویج دائمىِ فرهنگ متناسب با اقتصاد مقاومتى هم لازم است؛ همه، هم صداوسیما، هم مسئولین مطبوعات و رسانهها، هم مسئولین دولتى، مسئولین قوّهى مقنّنه، ائمّهى جمعهى سراسر کشور و هر کسى که منبرى دارد و میتواند با مردم حرف بزند، فرهنگ متناسب با اقتصاد مقاومتى، ازجمله صرفهجویى را، ازجمله مصرف تولیدات داخلى را باید ترویج کند
- البتّه در مورد صرفهجویى و همچنین در مورد مصرف تولیدات داخلى، خطاب عمده به مسئولین کشور است، چون یکى از مهمترین مصرفکنندگان کشور، خود دولت است؛ دولت اصرار داشته باشد و خود را موظّف و مقیّد بداند که از تولیدات داخلى استفاده کند؛ حتّى با مقدارى اغماض؛ عیبى ندارد. گاهى میگویند فلان چیز، کیفیّت خارجى را ندارد؛ اشکال ندارد؛ اگر میخواهیم کیفیّت پیدا کند، باید کمکش کنیم. [اگر] کمک بکنیم، کیفیّتش هم بالا خواهد رفت والّا روزبهروز تنزّل پیدا خواهد کرد.
- بازنگرى در سیاستهاى پولى و فعّالیّتهاى نظام بانکى کشور، که به این هم من اوّل سال اشاره کردم و صاحبنظران و دلسوزان، در این زمینه حرفهاى مهمّى دارند که باید این حرفها شنیده شود و به آنها توجّه بشود. اینها کارهایى است که بایستى انجام بدهیم.
- نکتهى اوّل اینکه آنچه بنده اینجا در این جلسه یا در جلسات عمومى میگویم، عیناً همان حرفهایى است که در جلسات خصوصى به مسئولین، به رئیسجمهور محترم و به دیگران میگویم. این خطّ تبلیغىاى که دیدیم و مىبینیم دنبال میکنند که بعضى از خطّ قرمزهایى که رسماً اعلام میشود، در جلسات خصوصى از آنها صرفنظر میشود، حرف خلاف واقع و دروغى است
- نکتهى دوّم، بنده هیئت مذاکرهکننده را - همین دوستانى که این مدّت این زحمات را بر دوش گرفتهاند - هم امین میدانم، هم غیور میدانم، هم شجاع میدانم، هم متدیّن میدانم؛ این را همه بدانند
- اینها مردمانى هستند متدیّن و امین؛ اینها امینند؛ قصدشان این است که کار کشور را پیش ببرند، گره را باز کنند و دارند تلاش میکنند براى این کار. انصافاً غیرت ملّى هم دارند، شجاعت هم دارند، در مقابل یک تعداد کثیرى از کسانى قرار میگیرند - که حالا نمیخواهم تعبیرِ متناسب واقعى را بکنم، چون گاهى تعبیرهایى هست که واقعاً شایستهى آن تعبیرند امّا خب، مناسب نیست که ما به زبان بیاوریم - و انصافاً در مقابل آنها با شجاعت کامل، با دقّت کامل مواضع خودشان را بیان میکنند، دنبال میکنند و تعقیب میکنند
- نکتهى سوّم در مورد منتقدین محترم است. بنده با انتقاد مخالف نیستم، عیبى ندارد، انتقاد لازم است و کمککننده است، منتها این را همه توجّه داشته باشند که انتقادکردن آسانتر از عملکردن است. عیبهاى طرف مقابل را در آن عرصهاى که قرار دارد، ما راحت مىبینیم، درحالىکه خطرات او، دشوارىهاى او، نگرانىهاى او، مشکلات او را انسان نمىبیند. مثل این است که شما کنار یک استخرى ایستادهاید، دارید تماشا میکنید؛ یکنفر هم رفته است روى ارتفاع، از دهمترى میخواهد شیرجه بزند. خب، شیرجه میزند، شما که اینجا کنار استخر ایستادهاید، میگویید هان! این پایش خم شد، زانویش خم شد؛ این یک اشکال. بله، این اشکال است امّا شما زحمت بکشید از این دایو بروید بالا، سرِ آن دهمترى به آب یک نگاهى بکنید، آنوقت قضاوت بکنید! انتقادکردن آسان است. [البتّه] این حرف من مانع از انتقاد نشود؛ انتقاد بکنید لکن توجّه داشته باشید که انتقادها با لحاظِ این معنا باشد که آن طرف مقابل بعضى از عیوبى را که ما در انتقادمان ذکر میکنیم ممکن است میدانند، [امّا] خب به این نتیجه رسیدهاند یا ضرورتها آنها را به اینجا کشانده یا به هر دلیل دیگرى. البتّه بنده نمیخواهم بگویم اینها معصومند؛ نه، معصوم نیستند؛ ممکن است انسان یکجاهایى در تشخیص، در عمل خطا هم بکند، امّا مهم این است که به امانت اینها و به دیانت اینها و به غیرت اینها و به شجاعت اینها ما اعتقاد داریم.
- متقاضىِ این مذاکرات آمریکایىها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهاى قرار دادند و یکى از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیسجمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما میخواهیم مسئلهى هستهاى را با ایران حلّوفصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نقطهى اساسى در حرف او وجود داشت: یکى اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت هستهاى خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف ششماه بتدریج برمیداریم. بیایید بنشینید مذاکره کنید، این کار انجام بگیرد. من به آن واسطهى محترم گفتم که ما به آمریکایىها اطمینانى نداریم، به حرف اینها اطمینانى نیست. گفت حالا امتحان کنید؛ گفتیم خیلى خب، این دفعه هم امتحان میکنیم. مذاکرات اینجورى شروع شد.
- در هماوردىهاى جهانى، منطقِ هماوردىِ جهانى ایجاب میکند که ما دو میدان را مورد نظر داشته باشیم. یک میدان میدان واقعیّت و عمل است؛ یک میدان، میدان واقعیّت و عمل است که این میدان میدان اصلى است. در میدان واقعیّت و در میدان عمل، مسئولى که دنبال فعّالیّت است، دارایىهایى را در میدان عمل ایجاد میکند، تولید میکند؛ این یک میدان. یک میدان میدان دیپلماسى و سیاست است که دارایىها را در این میدان دیپلماسى و سیاست و مذاکره، تبدیل میکند به امتیاز براى کشور، تبدیل میکند به منفعت ملّى.
- ما آن روزى که وارد این مذاکرات شدیم، دستاورد قابل قبول و مهمّى داشتیم؛ احساس کردیم با دست قوى داریم وارد میشویم. دستاورد آن روز ما از جمله این بود که ما توانسته بودیم درحالىکه همهى قدرتهاى هستهاى دنیا امتناع کردند که به ما سوخت بیست درصد را براى مرکز [تحقیقاتى] تهران بدهند - که احتیاج به داروهاى هستهاى داشتیم - ما خودمان توانستیم در شرایط تحریم، سوخت بیست درصد را تولید کنیم، [بعد] این سوخت بیست درصد را تبدیل کنیم به صفحهى سوخت و از آن استفاده کنیم. طرف مقابل مات شد!
- البتّه احتیاط را از دست ندادیم. از اوّل نگاه ما به مذاکرهکنندگان و طرف آمریکایى نگاه شکّآلود بود. طبق تجربههایى که داشتیم، به اینها اطمینان نداشتیم، [لذا] از اوّل با ملاحظه وارد شدیم. نظرمان هم این بود که اگرچنانچه اینها سرِ حرف خودشان ایستادند که خب اشکالى ندارد؛ ما حاضر بودیم هزینه هم بدهیم، یعنى ما عقیده نداریم که در یک مذاکره هیچ هزینهاى نباید داد، هیچ عقبگردى نسبت به بخشى از موضوعات نباید کرد؛ نه، بهقدر صحیح و منطقى و عقلایى حاضر به هزینه دادن هم بودیم؛ منتها ما دنبال توافق خوب بودیم.
- ما هم میگوییم توافق خوب، آمریکایىها هم میگویند توافق خوب؛ منتها ما که
میگوییم توافق خوب، منظورمان توافق منصفانه و عادلانه است؛ آنها که میگویند
توافق خوب، توافق تمامتخواهانه است.
- اندکى در مذاکرات پیش رفته بودیم که زیادهخواهىهاى حضرات شروع شد؛ هرروز یک حرفى، یک بهانهاى؛ شش ماه تبدیل به یک سال شد، طولانىتر شد، مذاکرات شکلهاى گوناگونى پیدا کرد، چانهزنىها و زیادهخواهىها مذاکرات را طولانى کرد، تهدید کردند، تهدید به تحریم بیشتر، حتّى تهدید به بکارگیرى نظامىگرى؛ این تهدیدها را کردند؛ روى میز و زیر میز و این حرفهایى که شنیدهاید.(۱۱) این رفتار این حضرات تا امروز بوده.
- هدف اینها ریشهکن کردن و از بین بردن صنعت هستهاى در کشور است؛ هدف این است، دنبال این هستند؛ قصدشان این است که ماهیّت هستهاى کشور را از بین ببرند
- طرف مقابل ما، یعنى دولت کنونى و مدیریّت کنونى آمریکا، به این توافق احتیاج دارد؛ این هم یک طرف دیگر قضیّه است؛ اینها نیاز دارند به این؛ یک پیروزى بزرگى براى آنها محسوب میشود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند. این در واقع پیروزى بر انقلاب اسلامى است؛ پیروزى بر ملّتى است که داعیهى استقلال دارد؛ پیروزى بر کشورى است که میتواند الگوى کشورهاى دیگر باشد؛ دستگاه مدیریّت آمریکا به این [توافق] نیازمند است. همهى بگومگوها و چکوچانهها و بدعهدىها و تقلّبهایى که حضرات میکنند، بر محور این دو موضوع میچرخد.
- خطوط قرمز
یکى اینکه آنها اصرار دارند بر محدودیّت بلندمدّت؛ ما گفتیم ما محدودیّت ده سال و دوازده سال و مانند اینها را قبول نداریم؛ ده سال یک عمر است؛ همهى آنچه ما در این مدّت به دست آوردیم، در حدود ده سال طول کشیده است!
ما مقدار سالهاى معیّنى را که مورد قبول ما است به مجموعهى هیئت مذاکرهکننده گفتهایم که چه مقدار، محدودیّت را قبول کردهایم، امّا تعداد سالهاى محدودیّت را گفتهایم ده سال و دوازده سال و این چیزهایى که این حضرات میگویند قبول نداریم.
در همین مدّتِ محدودیّت هم که ما قبول میکنیم، کار تحقیق و توسعه و ساخت و ساز باید ادامه پیدا کند، که این هم از جملهى خطوط قرمزى است که مسئولین محترم روى آن تکیه کردند.
ازجملهى نقاط مهم این است: بنده تصریح میکنم، تحریمهاى اقتصادى و مالى و بانکى، چه آنچه به شوراى امنیّت ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به کنگرهى آمریکا ارتباط پیدا میکند، چه آنچه به دولت آمریکا ارتباط پیدا میکند، همه باید فوراً در هنگام امضاى موافقتنامه لغو بشود؛ بقیّهى تحریمها هم در فاصلههاى معقول [لغو بشود]. البتّه آمریکایىها در زمینهى تحریمها یک فرمول پیچیدهى چند لایهى عجیب و غریبى را مطرح میکنند که اصلاً اعماق آن معلوم نیست؛
یک نکتهى اساسى دیگر اینکه لغو تحریمها منوط به اجراى تعهّدات ایران نیست؛ نمیشود بگویند: شما رآکتور آب سنگین اراک را خراب بکنید، سانتریفیوژها را به این تعداد کاهش بدهید، این کارها را بکنید، آن کارها بکنید، بعد که کردید، بعد آنوقت آژانس بیاید شهادت بدهد، گواهى کند که شما راست میگویید و این کارها را انجام دادهاید، بعد ما تحریمها را برداریم! نه، این را ما مطلقاً قبول نداریم؛ لغو تحریمها منوط به اجراى تعهّداتى که ایران میکند نیست. البتّه لغو تحریم یک مراحل اجرائىاى دارد، ما این را قبول داریم؛ اجرائیّات لغو تحریم با اجرائیّاتى که ایران به عهده میگیرد، باید متناظر باشند؛ بخشى از این در مقابل بخشى از آن، بخش دیگرى از این در مقابل بخش دیگرى از آن.
یک نکتهى اساسى دیگر این است که ما با موکول کردن هر اقدامى به گزارش آژانس مخالفیم. ما به آژانس بدبینیم؛ آژانس نشان داده که هم مستقل نیست، هم عادل نیست؛
با بازرسىهاى غیر متعارف هم بنده موافق نیستم؛ پرسوجوى از شخصیّتها را هم بههیچوجه قبول ندارم و موافق نیستم؛ بازرسى از مراکز نظامى را هم نمیپذیریم همچنان که قبلاً هم گفتیم؛ زمانهاى ۱۵ سال و ۲۵ سال - که مدام میگویند ۱۵ سال براى فلان چیز، ۲۵ سال براى فلان چیز - و این زمانهاى اینجورى را هم ما قبول نداریم؛ مشخّص است، این زمان اوّل و آخرى دارد و تمام خواهد شد.
این را هم عرض بکنیم ما دنبال از بین بردن و برداشتن تحریمها هستیم؛ هدف ما از این مذاکرات لغو تحریمها است؛ جدّاً دنبال این هستیم که این تحریمها لغو بشود؛ امّا درعینحال خود این تحریمها را ما فرصت میدانیم.
- ۹۴/۰۴/۰۳