مفاهیم اصلاح طلبی و اصول گرایی در سطح نظری مکمل یکدیگر هستند. آنکه اصلاح طلب باشد نیازمند داشتن اصولی است که بر اساس آنها دست به اصلاحات بزند و آنکه اصولگرا باشد برای بهبود مستمر خود به اصولش توجه میکند و در نتیجه اصلاح طلب است.
جریانهای سیاسی در کشور ما (اصولگرایان، اصلاحطلبان و جدیدا اعتدالیون) علیرغم تفاوتهای ظاهری، شباهتهای مهمی با یکدیگر دارند که خوب است آنها را بشناسیم.
باید ابتدا توضیح دهم که منظور تمام افراد حاضر در این جریانات سیاسی نیست بلکه منظور روند کلی این جریانها بوده و لذا طبیعی است موارد استثنا که شامل این تحلیل نباشند را بتوان پیدا کرد که البته استثنا بوده و قاعده نیست.
🔸 ارادههای معطوف به قدرت!
اولین شباهت میان این جریانات قدرت محور بودن آنهاست. ارادههای این جریانات معطوف به قدرت بوده به جای آنکه معطوف به حق باشد. این مشابهت زمینهساز رفتارهای یکسان این گروه ها در مقاطع مختلف خواهد شد.
🔸 شفاف نبودن!
شباهت دیگر این جریانّها شفاف نبودن است. شفافیت چه در عرصه نظر و چه د رعرصه عمل وجود ندارد. در عرصه نظری مشخص نیست که چه کسی را می توان اصولگرا نامید و یا چه کسی را اصلاحطلب دانست. تاکنون و بعد از گذشت چندین سال از شکلگیری این گروهها هنوز مکتوبی که بیانگر دیدگاهها، اصول و مبانی و ... این گروهها باشد از سوی آنها منتشر نشده است.
البته این وضعیت مطلوب گروه ها بوده و برای همین تغییر نمیکند. غیرشفاف بودن اجازه میدهد تا چرخشهای سیاسی با دامنه زیاد صورت گیرد بدون آنکه هزینه زیادی برای آنها در بر داشته باشد.
در سطح رفتار و عملکرد نیز شفافیت حداقل است. گروههای سیاسی چه آنهایی که در قدرت هستند و چه آنهایی که در حاشیه قرار دارند، هیچ گاه کارنامه روشن و شفافی از عملکرد خود منتشر نمیکنند. همیشه و نزدیک انتخابات است که این گروهها فعال شده و کسی از آنها نمیپرسد که تاکنون کجا بوده و چه کرده و نتیجه فعالیتهای آنها چه بوده است؟
و همیشه این گروهها در زمان انتخابات صحبت از آینده و برنامههای آینده میکنند. که البته این برنامهها علیرغم ظاهر زیبا تنها کارکرد به آینده موکول کردن مطالبات را دارد و بعد از به قدرت رسیدن برنامه به کنار گذاشته میشود چرا که برآمده از یک فعالیت جدی نبوده و گروههای سیاسی نیز تنها نگاه رایآوری به آن دارند.
🔸 استکبار ستیز نبودن
از ویژگیهای مشترک دیگر کرنش در مقابل استکبار است. گروه های سیاسی فعلی در سطح گفتار با یکدیگر تفاوتهایی در استکبار ستیزی دارند و اصولگراها در کلام استکبار ستیز هستند و اصلاح طلبان حتی در کلام اینگونه نیستند. اما در سطح رفتار و عملکرد مشاهده میشود که استکبار ستیزی در حاشیه رفتار هر دو جریان بوده و خبری از برنامهریزی و طراحی جدی برای استکبارستیزی نیست. یکی از مهمترین اتفاقات که میتواند محل توجه باشد رفتار این دوجریان در نسبت به برجام است.
🔸 در نسبت با عدالت اجتماعی
ویژگی مشترک دیگر گروههای سیاسی فعال، رفتار یکسان در مقابل مساله عدالت طلبی و عدالتخواهی است. عدالت خواهی در سه مولفه اصلی خود یعنی مبارزه با فقر، مبارزه با فساد و مبارزه با تبعیض شاهد رفتار یکسان از سوی گروه های سیاسی بوده است.
هرچند رفتارهایی در مساله مبارزه با فساد از سوی گروه های سیاسی شاهد هستیم اما این رفتارها بیش از آنکه ریشه در فسادستیزی داشته باشد ریشه در اهداف سیاسی برای زدن و سرکوب کردن جریان سیاسی مقابل دارد. رفتارهایی که در داستان معاون اول احمدینژاد و یا بابک زنجانی شد موید این مطلب است.
🔸 در نسبت با مردم
از ویژگی مشترک دیگر گروه های سیاسی رفتار یکسان با مساله مردم و ظرفیتّهای مردمی است. جریان اصلاحطلب که مردم را باور ندارد و این را از اتفاقات سال ۸۸ به خوبی میتوان فهمید. آنها مردم را تا زمانی که مطابق خواستههای آنان رفتار کنند میپذیرند و در صورت رفتار متفاوت آن را قبول نخواهند کرد. اصولگراها نیز که مردم را تنها در زمانهای انتخابات میشناسند و به آنها فکر میکنند. در سایر ایام در افکارشان و برنامههایشان خبری از مردم نیست.
به نظر اولویت اصلی جوانان در انتخابات مجلس دهم بر هم زدن این معادلات است.