روز پنجشنبه سایت خامنهای دات آی آر،
دومین شماره نشریه خط حزب الله را منتشر کرد. در این نشریه مقالهای با عنوان «روش تحلیل مذاکرات هستهای» بدون نام نویسنده، منتشر شد. از آنجا که این یادداشت درباره مهمترین مساله سیاست داخلی، سیاست خارجی و اقتصاد کشور است و با توجه به جایگاه الهامبخشی این سایت، نمیتوان به راحتی از کنار نکات مطرح شده در آن گذشت. خصوصا آنکه دو نکته کلیدی این مقاله از نظر استدلالی ضعف داشته و نتیجه حاصل از آن درست نیست. با توجه به اهمیت مساله خوب است گفتگوهایی درون گفتمانی پیرامون آن نکات صورت گیرد. انشالله دوستان فعال در سایت پویا و پیشرو خامنهای دات آی ار، بر حقیر خرده نگیرند و این نقد دوستانه را فتح بابی برای گفتگوهای بیشتر تلقی کنند.
1. نویسنده یا نویسندگان در بخشی از این مقاله مینویسند:
«مطالعه متن و تدقیق در جزییات آن به تنهایی کفایت بــرای قضاوت دربــاره این پدیده [مذاکرات هستهای] نمی کند. توجه به شــرایط، بازیگران و زمینه ها و ... خود از عناصر مهم قضاوت و تحلیل این پدیده است.»
درست است که متن توافقنامه به تنهایی نمیتواند شرایط فعلی و تمامی ابعاد آن را تبیین کند، اما به معنای کم اهمیت بودن آن نیست. بسته به اینکه ما چه چیزی را میخواهیم نقد و بررسی کنیم میزان توجه به متن توافقنامه و جزییات آن وزن پیدا میکند. به نظر حقیر نیز مقطع کنونی مقطع بررسی و نقد عملکرد تیم مذاکره کننده نیست. ما قرار نیست در ۸۰ روز پیش رو که فرصت طلایی تایید یا رد توافقنامه است، به بررسی عملکرد تیم مذاکره کننده بپردازیم. الان زمان بررسی خروجی مذاکرات است و عکس نظر نویسنده این مطلب، باید گفت که متن توافقنامه برای رسیدن به این نتیجه که آیا توافق جامع مصداق توافق خوب و تامین کننده منافع ملت ایران هست یا نه، کافی است.
الان زمان تشخیص و ارزشگذاری بر خروجی حاصل شده از مسیر مذاکرات دوساله است و مهمترین منبع برای این کار نیز نتیجه مذاکرات که همان متن توافق جامع باشد، هست. پس نباید اهمیت این خروجی که قابلیت بررسی و نقد دارد را کم دانست.
به نظر تاکید رهبر انقلاب بر بررسی دقیق متن توافقنامه نیز از همین زاویه قابل درک باشد. بهترین چیز برای اینکه مردم ایران متوجه شوند که آیا مسیر مذاکره مسیر پرفایده یا میسر پر ضرری است، بررسی نتیجه آن است که در قالب توافق جامع نمود پیدا کرده است.
2. در بخش دیگری نویسنده یا نویسندگان مینویسند: « دیدار کارگزاران در حین مذاکــرات بود و بیان این خــط قرمزها در چند سطح کارکرد داشــت: این خطوط در عین حال که باید حافظ دســتاوردها و منافع ملی و حد و اندازه خرج کردن از دارایی های کشــور به حساب می آمد، ابزاری هم در جهت قوت دست تیم مذاکره کننده هنگام مذاکره با مستکبر بود. به عبارت دیگر خطوط قرمز، هدف مذاکره نبود، بلکه بسته به نوع آن، «ابزار» رسیدن به هدف بود و یا «سپر» حفظ منافع ملی. به همین دلیل این خطوط مانند «مین» عمل نمی کنند که با یک اتفاق و جابجایی بشود به قضاوت مطلق رسید. از سوی دیگر چه بسا ممکن است حتی با حفظ همه آن خطوط هم دستیابی به هدفی که برای مذاکره معین شده صورت نگیرد.»
مانند این بیان را بارها شنیدهایم. خصوصا بعد از بیانیه لوزان و جو تاییدی همگانی که در جامعه و از سوی بیشتر نخبگان سیاسی ایجاد شد. به طور مشخص افراد متعددی که چهرههای حزب الهی نیز دارند به بیانهای مختلف تاکید میکردند که صحبتهای رهبر انقلاب در بازه بعد از لوزان، و به طور خاص بیان خطوط قرمز تنها مصرف بیرونی داشته و برای پر کردن دست مذاکره کنندهها صورت گرفته است.
به عبارت دیگر این دوستان میگویند که این خط قرمزها نه برای رعایت شدن که بلکه برای عبور کردن وضع شدهاند و این را نوعی تقسیم کار میان رهبر انقلاب و تیم مذاکره کننده میدانند. یعنی رهبری فضایی ایجاد کرده است که سایه تهدید و ترک مذاکرات در مسیر مذاکره ایجاد شود و تیم مذاکره کننده با استناد به این فضا از حریف امتیاز بیشتری بگیرد. در نتیجه عدم رعایت خطوط قرمز در مذاکرات به معنی بد بودن نتیجه مذاکرات نیست.
هر تحلیلگری در اینکه خطوط قرمز تبیین شده از سوی آقا اثرات مهمی در مسیر مذاکرات داشته، شکی ندارد. اما سوال مهم این است که آیا امتیاز بیشتر گرفتن در مسیر مذاکرات «هدف» بیان خطوط قرمز بوده یا صرفا «اثر» آن.
تفاوت در این است که وقتی صرف گرفتن امتیاز را هدف تبیین خطوط قرمز از سوی رهبری تلقی کنیم، نتیجه میشود همین چیزی که دوستان در نشریه نوشتهاند. یعنی خطوط قرمز تنها سپری برای منافع ملی بوده است. لذا عدم تحقق آنها چیز بدی نیست. به عبارت دیگر ما به مرگ گفتهایم تا آمریکا به تب راضی شود!!
اما شفاف بخواهم بگویم این بیان بسیار خطرناک است. خدا را شکر بارها رهبر انقلاب در بیانهای مختلف تاکید کردهاند که دیپلمات نیستند و بیان صریح دارند. اینکه بیانات صریح رهبری را که جایگاه ولی در جامعه اسلامی دارد و مهمترین رسالتش هدایت و رشد جامعه است، حمل بر مصرف بیرونی کنیم و از جامعه بخواهیم که آنها را نادیده بگیرد، فتح باب خطرناکی است که بوی تحریف از آن به مشام میرسد.
آیا رهبر انقلاب به این مهم توجه نداشتهاند که بیان خطوط قرمز آن هم به صورت علنی و صریح و با استفاده از تعابیری همچون «عرض کردم بنده بیانم بیان صریح است، تعبیرات دیپلماسی را بنده خیلی بلد نیستم؛ آنچه ما میگوییم صریح و همین [است] که گفتیم؛ این مورد نظر ما است» مهمترین مصرف کننده و مخاطبش جامعه و مردم هستند!
اما خلاف نظر نویسنده یا نویسندگان این مطلب به نظر میرسد که خطوط قرمز از سوی رهبر انقلاب با هدف مصرف خارجی وضع نشده است بلکه هدف اصلی آن مصرف داخلی است. مهمترین مصرف آن نیز تبیین ملاکهایی برای ارزیابی نتیجه مذاکرات است تا بر اساس آن مردم بتوانند تشخیص دهند که آیا نتیجه مذاکره با آمریکا تامین کننده منافع آنان هست یا نه؟
خوب است دوستان به تاکیدات رهبر انقلاب در ابتدای شروع مذاکرات توجه کنند. ایشان بارها اعلام کردند که مذاکره با آمریکا بدبین هستند و بعید میدانند که نتیجه مطلوب مردم از آن حاصل شود. از طرف دیگر این مذاکره را مسیری برای افزایش آگاهی مردم و شناخت بهتر مردم از دشمن خود یعنی آمریکا دانستند.
حال سوال این است، مردم چگونه میتوانند متوجه شوند که آیا مذاکره فایده داشته و یا نداشته؟ غیر از این است که نیاز به ملاکها و معیارهایی برای ارزیابی نتیجه دارند.
خروجی این مذاکرات بهترین چیزی است که بر اساس آن میتوان به این سوال جواب داد که آیا مذاکره برای ملت ایران فایده داشته یا خیر؟ ملاک ارزیابی این خروجی نیز خطوط قرمزی است که توسط رهبر انقلاب تعیین شده است.
در نتیجه باید گفت که وظیفه همه آحاد جامعه است که تا حد توان بر اساس ملاکهای تعیین شده از سوی رهبری که همان خطوط قرمز است، خروجی مذاکرات را ارزیابی کنند و به این جمعبندی برسند که آیا توافق جامع مصداق توافق خوب و تامین کننده منافع ملت ایران هست یا نه؟ لذا نباید وزن و اهمیت خطوط قرمز را در نگاه جامعه پایین آورد.
** با توجه به حساسیت این مساله، این مطلب ابتدا در وبلاگ منتشر شده تا جلوی سواستفادههای احتمالی گرفته شود. لذا تاکید میکنم که این مطلب برای نشریه خاص یا سایت خاصی تهیه نشده است و صرفا دغدغه شخصی نویسنده بوده است.