وبلاگ مسعود براتی

این وبلاگ برای نمایش نوشته‌ها، مطالب مطالعه شده که مناسب است دیگران هم ببینند و کارهای دیگری که الان مشخص نیست ایجاد شده است. لذا مطالب و پیوندها قابل استفاده هستند.

پیوندهای روزانه
پیوندها
  • ۰
  • ۰

پیش از نوشته: این نوشته صرفا به دلایل بیان شده در مقدمه نگارش شده و هرگونه استفاده در خلاف این مسیر خلاف میل نویسنده است. لذا سایت‌های وزینی که تمایل به بازنشر این مطلب دارند حق تغییر تیتر و یا متن را ندارند.
مقدمه
چرا باید درباره این موضوع نوشت؟ بحث مذاکرات بیش از دو سال در کشور جاری بوده و افراد زیادی را درگیر خود کرده است. از موافقان تا منتقدان و مخالفان. این مشغولیت در سه ماه اخیر به بیشترین حد خود رسیده بود. حال که به یک نتیجه روشن رسیده است (منظور نامه رهبر انقلاب که فصل الخطاب این ماجراست) خوب است که افراد درگیر در این ماجرا به تحلیل کلان مسیر بپردازند تا با این کار تجربه سیاسی خود را ثبت و دانش سیاسی خود را افزایش و بلوغ سیاسی خود را تکامل دهند. (البته اینکه گفته شد بیشتر برای کسانی است که صحبت رهبر انقلاب را فصل الخطاب می‌دانند.)
برای همین به نظرم تمامی کسانی که در این مدت به طور جدی و مستمر درگیر این ماجرا بودند همین کار را انجام دهند تا به بلوغ سیاسی جوانان حزب اللهی کمک کنند.
این متن حاوی نکاتی است که برای من اهمیت داشته و در ذهنم برجسته شده است. لزوما تمام نکات این موضوع نیست. همچنین نکات از یک جنس و یک سطح نیست. اما به ذهن آمد و نوشته شد. این نکات مبتنی بر تجربه است و صرفا پردازش‌های ذهنی نیست. همین

۷ نکته
1.    نامه رهبر انقلاب خطاب به رئیس جمهور محترم و نیز رفتار ایشان در طول مدت مذاکرات این را اثبات کرد که سنت رهبری ایشان حمایت مستمر از دولت‌های قانونی که با رای مردم انتخاب می‌شوند، است. این مساله تا به حدی پررنگ است که در موضوعی همچون هسته‌ای که به تعبیر خود ایشان در نامه اخیر «نتیجه مذاکرات» می‌تواند «به خسارت‌های بزرگی برای حال و آینده‌ی کشور منتهی شود.» اما با آگاهی از این خطر بزرگ، ایشان نتیجه مذاکرات را به دلیل اهمیت و جایگاهی که برای دولت دارد،‌ در کل تایید کرده و اجازه اجرای آن را به دولت می‌دهد.
نکته فرعی دیگری که از همین نکته اصلی حاصل می‌شود، این است که رهبری تمایلی ندارد که به گونه‌ای بیان و رفتار صریحی کند که جامعه تلقی کند که دو دستگی میان دولت و ایشان وجود دارد. ایشان با تقدیر از عمل دولت در مذاکرات که به نظر نمی‌رسد صرفا جنبه تشریفاتی داشته باشد،‌ بلکه ماهیتی حقیقی دارد،‌ طوری رفتار کرده‌اند که نشان می‌دهد نوعی اعتماد (نه اعتماد مطلق) به حرف‌ها و ادعاهای مطرح شده از سوی دولت، داشته و دارند. در نامه اخیر بندهای مربوط به لغو تحریم‌ها، پی ام دی، برنامه‌ هسته‌ای و چند مورد دیگر، مواردی است که در متن برجام دیده نمی‌شود اما دولت مدعی به دست آوردن آن‌ها در مذاکرات بوده و رهبر انقلاب با قراردادن آن‌ها به عنوان شرط اجرای برجام، ادعای دولت را از صرف حرف به یک سند شفاف مبدل کرده‌اند.

2.    نکته مهم دیگری که در طول این دو سال و خصوصا این سه ماه مشاهده شد، سنت رهبر انقلاب در فعال کردن ظرفیت‌های موجود در کشور است. ایشان در طول مدت مذاکرات ملاک‌های ارزیابی و تحلیل را به جامعه منتقل کرده و در مدت سه ماه آخر نیز از ورود مستقیم و صریح به برجام خودداری کردند. این رفتار سبب فعال شدن ظرفیت‌های داخلی شد. جریان‌های مختلف خواص جامعه هرکدام با انگیزه‌ای متفاوت به نقش‌آفرینی در این موضوع پرداختند. همین فعالیت‌ها نتیجه بسیار مهم دیگری در پی داشت و آن هم شفاف شدن جریانات موجود در کشور بود. به جرات می‌شود گفت که مهم‌تر از فعال شدن ظرفیت‌ها، شفاف شدن جریان‌های داخل بود. کسانی که در این مدت اتفاقات و اظهارنظرهای رجل سیاسی و سایر خواص را رصد می‌کردند به خوبی به واقعیت هریک از این جریانات پی پردند. خصوصا اتفاقات مجلس که پیچیده‌ترین جریانات سیاسی را برای جامعه شفاف کرد و این دست آورد بسیار بزرگی برای کشور و آینده آن است.
نکته مهم ذیل همین نکته (بیشتر ناظر به جریان حزب الهی کشور) این است که متاسفانه در دوسال اخیر و به طور خاص در سه ماه گذشته مشاهده شد که ظرفیت‌های فعال شده بخش کوچکی از ظرفیت‌های موجود در کشور بودند. اینکه چرا برخی از ظرفیت‌ها فعال نشدند و اینکه چرا برخی علی‌رغم داشتن دانش کافی و انگیزه لازم، زمین‌گیر شدند، مساله مهمی است که باید برای آن فکر کرد.
مساله مهم این است که جریان حزب الله کشور در فهم درست رابطه امت و امام ضعف دارد و این ضعف ناشی از تربیت سیاسی اشتباهی است که نهادها و فرایند‌های تربیتی موجود در کشور به آنها آموخته‌اند. باید جریان حزب الله در مدل‌های تربیت سیاسی خود بازنگری کند. در مدلی که محکمات و بینات رهبری با کدهای خودنوشته افراد به حاشیه می‌رود، هیچ‌گاه ظرفیت امت برای امامش فعال نخواهد شد.
3.    نکته بعدی که در این مدت متوجه شدم، عقب بودن سواد و دانش جریان‌ عمومی کشور از مسایل پیش‌امده برای انقلاب است. برای نمونه بند سوم نامه درباره لغو تحریم‌هاست. رهبر انقلاب از دولت خواسته است تا تضامین کافی برای لغو تحریم‌ها از سوی اتحادیه اروپا و دولت آمریکا گرفته شود. نکته‌ای که در این‌جا قابل توجه است، معنای لغو تحریم‌هاست. در مدت سه ماه بررسی برجام در کشور مشخص شد که گروه‌های مختلف معانی متفاوتی برای لغو بیان کردند. این معانی طیفی را که از برچیده شدن زیرساخت‌های قانونی (معنای ارایه شده از سوی منتقدین) تا همان چیزی که در متن برجام آمده است (لغو مشروط، تعلیق و توقف اجرا)‌ شامل می‌شد. در این نامه نیز تنها بر لفظ لغو تحریم‌ اشاره شده و معنایی برای آن بیان نشده است. در نتیجه به نظر می‌رسد به دلیل عدم رشد جامعه در تبیین دقیق از لغو به بیان عبارت لغو بسنده شده است. اما مشخص است که در میان گروه‌های مختلف درگیر در برجام عبارت لغو تحریم تنها یک اشتراک لفظی بوده و در معانی آن تفاوت‌های بسیار وجود دارد.
لذا طبیعی است با این اختلاف تفسیر از مفهوم «لغو تحریم‌ها» در تشخیص اینکه عمل اتحادیه اروپا و دولت آمریکا مصداق این حکم هست یا نیست، اختلاف نظر وجود داشته باشد. دولت هم نشان داده که در میان این اختلاف نظر‌ها خواست خود را در صحنه واقعی به پیش می‌برد.
مذاکرات هسته‌ای در دوسال گذشته و به طور خاص بررسی برجام در سه ماه اخیر، این مساله را اثبات کرد که سواد و دانش گروه‌های جامعه به خصوص گروه‌های حزب الهی که دغدغه‌مند انقلاب اسلامی هستند،‌ متناسب با مسایل انقلاب اسلامی رشد نکرده و بسیار عقب‌تر از مسایل است. وقتی در جامعه نمی‌توان بر سر یک عبارت مشخص (لغو تحریم‌ها) به اشتراک معنا رسید، لزوما به معنای پیچیده بودن آن عبارت نیست بلکه به معنای پایین بودن سواد عمومی خواص جامعه است. باید برای افزایش سواد خواص جامعه فکری کرد تا در مسایل مختلف انقلاب اسلامی دچار ضعف تحلیل و گیجی ناشی از نبود دانش نشوند.
همین الان با گذشت چندین روز از دستور رئیس جمهور آمریکا برای برداشته شدن تحریم‌ها، کسی نمی‌تواند تشخیص دهد که آیا این اقدام همان چیزی است که در نامه رهبر انقلاب خواسته شده یا خیر؟
ما شبیه به همین وضعیت را در مساله بسیار راهبردی اقتصاد مقاومتی مشاهده می‌کنیم. یکی از دلایل عدم پیشرفت در تحقق اقتصاد مقاومتی، نبود دانش کافی در میان خواص جامعه از این مساله بوده و همین سبب شده است که گفتمان‌سازی اقتصاد مقاومتی که بستر تحقق اقتصاد مقاومتی باشد،‌ به خوبی صورت نگیرد.
در این میان مهم‌ترین نقش را رسانه ملی به عهده دارد. به نظر می‌رسد رسانه ملی در افزایش سطح دانش و آگاهی جامعه متناسب با نیاز انقلاب اسلامی خوب عمل نکرده و حتی خود نیز فاقد این دانش و آگاهی است.

4.    رهبر انقلاب با نامه اخیر دوگانه گذشته که خود ترسیم کرده‌ بودند را تغییر دادند و گزینه سوم برای آن ایجاد کردند. تا قبل از نامه، رهبر انقلاب دو نوع نتیجه را از قِبل مذاکرات ترسیم کرده بودند. یکی توافق خوب و دیگری توافق بد. ایشان نسبت نظام اسلامی با هر یک از این دو نتیجه را نیز تبیین کرده بودند. عدم پذیرش توافق بد و پذیرش توافق خوب. نامه اخیر گزینه سومی را مطرح کرد و آن پذیرش توافق مشروط به رعایت نکاتی بود. این گزینه متفاوت از دو گزینه قبلی بود. شروط تعیین شده در نامه ایشان ساختار توافق را تغییر نمی‌دهد. در نتیجه می‌توان گفت که رهبر انقلاب برجام را به طور کلی پذیرفته است که این پذیرش همراه با نگرانی‌های جدی بوده که تلاش شده در این نامه سازوکاری در نظر گرفته  شود که این نگرانی‌ها مرتفع شود. همانند تشکیل کمیته ناظر بر اجرای برجام ذیل شورای امنیت ملی کشور.
5.    نکته مهم دیگر که باید تمام ظرفیت‌های فعال شده و جریا‌ن‌ّهای سیاسی به آن توجه کنند،‌ فصل الخطاب بودن نامه رهبری است. البته مخاطب این بند بیشتر عناصر حزب الهی هستند که حقیقتا به ولایت فقیه اعتقاد دارند و تمام تلاششان در راستای ایجاد ظرفیت برای ولی جامعه است. نامه رهبر انقلاب فصل الخطاب است. به این معنا که تمامی گروه‌ها در مهندسی رفتار آینده‌شان باید به آن توجه کنند و آن را مبنای رفتارهای خود قرار دهند. تخطی از محورهای این نامه از سوی هر گروه و فردی به معنای عدم پایبندی به چارچوب قانونی کشور خواهد بود. هم منتقدین مذاکرات و هم موافقین و هم ساکتین باید این مساله را خوب توجه کنند. توجه اصلی هم متوجه مجریان برجام است که باید محورهای نامه را نصب العین داشته باشند و الا اقداماتشان مشروعیت نخواهد داشت.
نکته فرعی در همین موضوع: برخی تصور می‌کنند منظور از فصل الخطاب بودن نامه به این معناست که تحلیل‌هایی که در گذشته از واقعیت نتیجه مذاکرات شده است، همه اشتباه بوده و باید آن‌ّها را دور ریخت. این معنا کردن کاملا غلط است. این نامه جمع‌بندی نظام است که باید مبنای رفتار آینده باشد نه نفی کننده تحلیل‌هایی که مبتنی بر ادله منطقی باشد. اگر منتقدان عدم همزمانی میان تعهدات ایران و طرف مقابل را یک عیب نتیجه حاصل شده می‌دانستند و در این نامه این ناهمزمانی را پذیرفته شده است، به معنای عیب نبودن این پدیده نیست، چرا که در خود نامه این ناهمزمانی اشاره شده و خواسته شده تا با گرفتن تضامین کافی و قوی معایب این پدیده کاسته شود. بلکه معنایش این است که نظام با توجه به واقعیت‌ها تصمیم گرفته است.
6.    در ادامه نامه تاکید شده که اگر در مدت ۸ سال هر نوع تحریمی با هر بهانه و هر سطحی اعمال شود، نقض برجام تلقی خواهد شد. به نظر نمی‌رسد آمریکا و اروپا تا رسیدن روز اجرا اقدام به تحریم مجدد ایران با هر بهانه‌ای کنند. چرا که در این مدت تنها ایران به تعهدات خود عمل می‌کند و آنها تنها نظاره‌گر انجام اقدامات ایران هستند. تحریم‌ها نیز در مدتی که ایران تعهداتش را انجام می‌دهد در عمل برداشته نشده و مانند گذشته اعمال می‌شوند. دلیلی ندارد که آنها بیخود و بی‌جهت این بازی را به هم زنند. اما این احتمال وجود دارد که بعد از روز اجرا آمریکا و اتحادیه اروپا به بهانه‌های مختلف تحریم‌ها را بازگردانند. در آن زمان نیز ایران کارهای تخریبی خود در حوزه هسته‌ای را انجام داده است. شاید پرضررترین حالت برای ایران برهم خوردن توافق بلافاصله بعد از روز اجرا باشد.
7.    بند دیگر نامه به مساله پی ام دی اشاره شده است. رهبر انقلاب حل پرونده پی ام دی را پیش شرط انجام اقدامات در راکتور آب سنگین اراک و تبادل اورانیوم غنی‌شده گردیده است. حل مساله پی ام دی در برجام نیست و طرف مقابل تعهدی برای حل این مساله به ایران نداده است. اما به نظر می‌رسد بر اساس اظهارات تیم مذاکره کننده در مذاکرات به صورت زبانی تفاهم شده است که این پرونده بسته شود. رهبر انقلاب نیز این تفاهم زبانی را شرط اقدامات بازگشت ناپذیر هسته‌ای کرده‌اند. باز بودن پرونده هسته‌ای با توجه به مهندسی برجام بسیار خطرناک خواهد بود. رهبر انقلاب با هوشمندی بالا این حفره خطرناک را برای آینده مسیر هسته‌ای بستند.
تکلیف پرونده پی ام دی در ۲۶ آذر ماه مشخص خواهد شد. زمانیکه دبیر کل آژانس اتمی گزارش خود از اجرای نقشه راه که میان ایران و آژانس توافق شده بود، ارایه دهد. اگر در گزارش پرونده ایران خاتمه داده شود،‌ شرط ذکر شده در نامه محقق می‌شود.

نظرات (۴)

برخلاف نظر نویسنده محترم در مقدمه، به نظر بنده این متن فقط برای تغسیل وجوه کسانی که در این ماجرا رو سیاه شدند و مشخص شد به مثابه المتقدم لهم مارق کاسه داغ تر از آش شده بودند نگاشته شده است و لا غیر!
شرم و حیا هم خوب چیزی است!
غیر مستقیم مقام معظم رهبری را متهم به خیانت در سرنوشت کشور می کنید و میگویید ایشان برای آنکه سنت خودشان را نشکنند دست از حمایت دولت ولو که کشور را به ورطه نابودی بکشد بر نمیدارند!!! ؟
تا چه اندازه برای توجیه اشتباهات خود از رهبری خرج می کنید؟!
هر چند از زجه ها و دست و پا زدنها دیگر راه به جایی ندارد برادر من!
تندروهایی که کشور را به دره تحریم فرو بردند دیگر در این میان ملت جایگاهی ندارند!
اگر ادعای مردی دارید پیام بنده را منتشر نمایید!
پاسخ:
سلام
تشکر از زحمتی که کشیدید و متن را خواندید
به نظرم از متنی که نگاشته ام برداشت شما حاصل نمیشود.
سنت‌های رهبری عین حقیقت است. لزوما حقیقت‌گرایی و انقلابی‌گری به معنای تندی و تیزی نیست. آنچه که برای یک رهبر مهم است جامعه است. اگر لازم باشد جامعه هزینه دهد اما با این هزینه رشد و بلوغ جامعه حاصل می‌شود، رهبری این را می‌پذیرد. البته شرایط و مقتضیات زمانی نیز تاثیر گذار است.
در فتنه ۸۸ یک کار ساده این بود که رهبری دستور بازداشت تمامی افراد را بدهد، در همان روزهای اول اما این کار رشد و بلوغ جامعه را به همراه نداشت و لذا ۸ ماه صبر همراه با سختی انتخاب شد.
در این قضیه هم همین است. بالاخره مردم به دولتی رای داده‌اند که شعار اصلی‌اش مذاکره برای رفع تحریم بوده و در این مدت جریان آگاه‌ساز نیز به خوبی فعال نشده و نتوانسته این غفلت و اشتباه محاسباتی را در میان مردم کم رنگ کند.
پس رسیدن به این وضعیت بسیار طبیعی است.
  • یک بیسواد افراطی منحرف
  • با نظر حامد موافقم و فکر می کنم بزرگترین ضربه را ما داریم از امثال شما می خوریم که اصرار دارند مواضع رادیکال نگیرند و حقیقت را بسیار کوچک معرفی کنند و حق طلبان را افراطی بنامند. براستی اگر قرار بود در 18 تیر 78 حزب اللهی به حرفهای رهبری گوش کنند که :" حتی اگر عکس مرا آتش هم زدند شما کاری نکنید!!!" ، چه اتفاقی می افتد؟ رمز موفقیت 23 تیر این بود که مردم متوجه شدند این اظهارات رهبری صرفا نشانه بی کسی او است نه نشانه رضایتش. لهذا به خیابانها ریختد و حماسه 23 تیر را خلق کردند. الان هم همین را نیاز داریم. 

    یادتان هست چه نظری داده بودم؟

    " رهبری در حمهوری اسلامی صرفا ستار العیوب است. او اصالتا قدرتی ندارد و تنها دلیل وجود او اختلاف عمدی و اصطکاک های درونی نظام است که عمدا در قانون اساسی گنجانده شده است. قانون اساسی روابط ارکان نمظام را مبهم و دارای تنش تعریف کرده است تا دایم نیازمند به یک ریش سفید و فصل الخطاب باشند. لهذا شاهدید در زمانی که اختلاف بین ارکان نظام شدید است نقش رهبری و اقتدار و حضور او پر رنگ می شود و در زمانهایی که مجلس و دولت و قوه قضاییه اختلافاتشان کاهش می یابد - نظیر الان- قدرت رهبری کاسته می شود و نظام می تواند نظر خودش را به رهبری تحمیل کند. لهذا رهبری این شرایط فقط شطرن بازی می کند و سعی می کند در درجه اول مقام خودش را حفظ کند و در در جه دوم آرامش کشور را. الان نظر نظام بر کوتاه آمدن از انقلاب است. نظر قاطبه مطلق رجال سیاسی وحتی نظامی این است. رهبری برای حفظ مقام خودش باید از یکسو رجال را راضی نکهدارد و از سوی دیگر مانع از کشیده شدن کشور به سوی خشونت شود. لهذا می بینید که از یک سو از تیم هسته ای حمایت می کند که برآیند اراده نظام هستند و از سوی دیگر سخن از مبارزه با استکبار می گوید. یعنی خلق کچل موفرفری. از یگ سو به فرد نالایق و ترسویی مثل سرافراز پست می دهد و از سوی دیگر می گوید صدا و سیما باید چنین و چنان بکند و خودش بهتر می داند که نمی کند. و حضرات حزب اللهی ها گیر می کنند در میان این همه تناقض . پس به این پدر دلبندتان زیاد دخیل نبنید. او فرزندان زیادی دارد و می خواهد همه را راضی نکهدارد و آرامش خانواده را حفظ کند. ضمنا نمی خواهد فرزندان ناراضی جایگاهش را در معرض خطر قرار دهند و می داند حتی پدر کشی از فرزندان ناراضی بعید نیست. لهذا از او انتظار اجرای عدالت را بین فرزندانش نداشته باشید. او بخواهد یا نخواهد مجبور به اتخاذ این رویه است چون می ترسد ایران سوریه شود. همین تهران در آستانه انقلاب جنسی است هر لحظه انبار باروتش ممکن است منفجر شود. حتما شاید حالا به جای هر پاسخی می نویسید من خوارج هستم. شاید. اما لطفا یکبار بند میم وصیت نامه امام خمینی را خوب بخوانید. چرا امام خمینی چنین شرایطی را پیش بینی کرد؟ پس اگر دلتان برای اسلام می سوزد منتظر رهبری نباشید. او کاری نمی کند که اقدامش خلاف خواست و رای ملت تعبیر شود. اما هرگاه تظاهرات علیه سازشکاران و بانکداران و قضات فاسد و نظایر آنها ایران را فرا بگیرد دست رهبری برای برخورد باآنها باز خواهد شد. اما اگر بنشینید که او کاری بکند و دستوری بدهد یقینا استحاله کامل در یکقدمی انقلاب اسلامی است. ما باید این پیام غربت و بیکسی و نیاز کمک رهبری را هر جا می توانیم منشر کنیم. به دوست و فامیل و همکلاسی و پایگاه بسیج محل و.. دقیقا همانطور که در دوره انقلاب مردم با هم هماهنگی می کردند بی آنکه کسی از تلویزیون بگوید فلان روز راهپیمایی . است! باید مثل یک سلسله انفجار زنجیره ای اتمی این پیام به هر که می توانیم برسانیم و آنها هم به هر که می توانند برسانند. آن وقت یکدفعه می بینید مثل 15 خرداد 42 میلیونها تن به خیابانها آمده اند بی هیچ اعلام قبلی و برنامه ریزی."

    که گوش ندادید و گفتید افراطی است بی آنکه دلیلی بر ردش داشته باشید . حالا نمی توانید برای امثال حامد توجیه داشته باشید. از آن بدتر اینکه وقتی مردم این مواضع رهبری را می بینند و یا نشریه شیطانی موسوم به خط حزب الله را که حقیقتا خط حزب شیطان است را می بینند یا تسلیم می شوند و یا معتقد می شوند رهبری منافق است!

    ما باید به مردم بگوییم که این نامه رهبری عین صلح امام حسن علیه السلام بود . تاییدی مشروط که شرطهایش به معنای رد بود. صرفا برای ثبت در تاریخ و نشان دادن ماهیث خبیث خودفروختگان. یا شاید هم به قولی شبیه پذیرش ولایتعهدی مشروط از سوی امام رضا علیه السلام. شرطی برای رد اصل موضوع و نشان دادن مخالفت و تحمیلی بودن این تایید. وقتی عوام ساکت باشند و خواص در خیانت همداستان شوند نتیجه همین است. وای برایرنیان کوفی صفت که نشستند تا خبیث ترین رجال تاریخ ایران که در معاویه صفتی معاویه را روسفید کرده اند بر آنها مسلط شوند. 
    و وای بر ما حزب اللهی هایی که با خط فریب دادن مردم همکاری کردیم تا برچسب افراطی و رادیکال نخوریم.

     براستی منتظر چه هستید؟منتظر اینکه رهبری علنا علیه سران قوا و یا مسوولان دیگر موضع بگیرد؟آنهم مسوولانی که بشدت مورد حمایت علمای قم هستند؟ این مردمند که اگر به صحنه نیاید کار تمام است. رهبری چقدر بگوید اشاره ها را کردم.
    لیکن مقصر اصلی خود شما ها هستید. بگذارید مردم حقیقت را بدانند. اگر
    امروز کاری نکنید فردا خیلی دیر است. والله مسوولید.
    این را هم بدانید ، کسانی که با یک تشر و تهدید تحصن را ترک کردند
    انقلابی واقعی نبودند. این تحصن خون لازم داشت. امروز باید بند میم وصیت
    نامه امام خمینی اجرا شود. امروز بقای انقلاب به قطرات خون ما وابسته
    است. دفتر رهبری غیر از خود رهبری است. رهبری فرمود حرف مرا از خودم
    بشنوید خودم زبان دارم. متاسفانه یادمان نرفته انصاریها و توسلی ها را و
    دفتر امام خمینی را. انس بن مالک را فراموش نکردیم که ظاهرا خادم شخص
    رسول الله بود اما...

    پاسخ:
    سلام
    بالاخره یک نفر ما را غیرافراطی دانست!
    انشالله ضربه‌های ما با درایت‌های بچه‌های انقلابی دفع شود.
    تشکر از نظرتان
    سلام
    از متن فوق چنین که حضرات نگاشته اند مستفاد نمی شود؛هرچند که جملاتی بسیار صحیح نیز در آن میان وجود دارد.
    در اینکه تا امت به حرکت و اضطاب نرسد وبه عبارت قرآن مظطر نشوند امام نیز 25 سال وحتی بیشتر مانند کنون بیش از 1000 سال سکوت،غیبت،اشاره ویا هرچه بنامید را دچار شود.
    امام آنگاه ید بیضایی قدرتش از گریبان بالا می آید که ایمان به سخنانش فهم به اشاراتش و خون در راهش دهیم.چونان که موسی امت را پیش می برد.
    اما اگر امت چونان بنی اسراییل سر از چوپانی موسی(علیه السلام) باز زد انتظاری هم از امام رهبر پدر یا هرچه بنامید نباید داشت..... 
    پاسخ:
    تشکر از حمایتتان
    مطالب جالبی هست...خوش حال میشم به منم سری بزنید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی